این انصاف نیس که تو پونزده سالگی ، وقتی هیچی از دنیا نمی دونی بخوای مسیر آیندتو مشخص کنی
این انصاف نیس که تو پونزده سالگی ، وقتی هیچی از دنیا نمی دونی بخوای مسیر آیندتو مشخص کنی
دارم فک می کنم چه دوزی از مظلوم بازی لازم دارم تا صابره رو مجبور کنم کل آتش بدون دود ـو برام بخره
اگه من یه وقت خدا می شدم ، مهران مدیری و بقیه ی کمدین های واقعا خوب رو تو صدر بهشتم میزاشتم ... شاید خود مهران مدیریم باورش نشه که اگه من کل روزو هم گریه کرده باشم بازم ساعت یازده تا دوازده و نیم از ته دل میخندم.
اگه یه بار دیگه به دنیا میومدم و پدر و مادرم رو می تونستم خودم انتخاب کنم ، تمام زندگیمو وقف موسیقی می کردم ...
می دونی ، نمی دونم چطور باید برای پشتیبانم توضیح بدم که درسته که من شبانه روزی بیکارم و درسته که درس خوندن فشار زیادی روم نمیاره ، ولی این آخرین تابستون کاملا آزاد من تا احتمالا سی سال دیگس و من نمی خوام با درس خوندن از بینش ببرم
یکی دیگه از چیزایی که توش ذکاوت و هوشی مثال زدنی دارم ، درک فیلمای اکشنه ، بدین صورت که بعد از دو ساعت درگیری تازه می پرسم ، اینا کین دارن با هم میجنگن؟
بعدها تو خونه ای زندگی می کنم که از هر گوشه اش صدای موسیقی میاد ...
به شکیرا جدا حسودیم میشه ، چه حسی داره که آدم بدونه صداش باعث میشه میلیون ها نفر تو کل دنیا بعد از یه روز خیلی خیلی سخت لبخند بزنند و به چیزای خوب فک کنند؟
گودریدز برام حکم سرزمین عجایب رو داره ... مثلا من هیچوقت حتی تصورشم نمی کردم که کسی بشینه تاریخ بیهقی بخونه بدون این که کلاشینکف رو روش نشونه بگیرن.
فیلم ـای ترسناک توی دنیای من کاملا اضافی اند : تو منو بزار جلوی یه دیوار سفید ، بعد از حداکثر ده دقیقه می بینی که جلوی چشمامو گرفتم و دارم جیغ می زنم.