91

در ادامه ی کج شنوایی های قبلی که گفته بودم و حال ندارم لینک بدم ، دیروز صبح صدای اون بانوی فرهیخته(صبا) رو شنیدم که داشت خوش خوشان برای خودش میخوند : عروس که پاش می لنگه ، ایشالله مبارکش باد ... خب ، من شک ندارم که داره برای عروسی من برنامه ریزی می کنه.
۰

فوری

آم .. خب ، عزیزانم ، کسی یه انیمیشن (یا یه فیلم نسبتا کودکانه) ی خوب واسه ی یه دختر 11 ساله که جز بیشعور ، دیوانه ، جنگلی فحش دیگه ای رو نمی شناسه (ینی بهتره هیچ صحنه ای تو فیلم پیشنهادیتون نباشه :)) سراغ نداره؟ 

اگه من تا شب یه چیزی دانلود نکنم واسه این بچه ، امکان داره دیگه بعدش زنده نمونم.بنابراین لطفا زودتر پیشنهاد بدین.

و یه چیزی : لطفا Zootopia ، Inside Out و کلا انیمیشن های معروف معرفی نکنید.

۱

دستور زبان خاصی عم دارم ...

یه جوری می نویسم که خودم وقتی میخوام پستام ـو بخونم ، باید حداقل سه ساعت فک کنم تا بفهمم چی نوشتم.

۰

88

می دونی ، از نوشته های با مفهوم "ما زن ها ..." بعدم فلان و بهمان ، به معنای واقعی کلمه چندشم میشه ... می دونی ، نمی دونم چطور باید بیانش کنم ولی ببین ، زندگی خیلی باشکوه تر از این حرفاس ، بهم اعتماد کن.

پ.ن : اگرم میخوای ادامه بدی حداقل ننویس "همه ی زن ها " یا "ما زن ها" ٫ دلم نمیخواد حداقل منو عضو جماعت دلشکستگان همیشه در حال گریه ، محجبه های لطیف و معصوم که آدم رو یاد خدا میندازن ، زنای متاهلی که پوآرو رو از بین بردند و هر چیز دیگه ای شبیه اینا بدونین.
۱

87

اون جایی که من کلاس طراحی میرم ، یک فرهنگسرای بزرگه در واقع و توش طبیعتا کلاسای موسیقی عم هس .. امروز در حالی که ما داشتیم طراحی می کردیم صدای پیانو عم میومد .. و می دونی ، به قدری اون لحظات دوست داشتنی و قشنگ و رویایی به نظر می رسیدند که هممون الکی الکی به تخته ی طراحیمون لبخند می زدیم ...

من جدی نمی تونم از فکر پیانو در بیام ... واقعا نمی تونم ... 
۱

و خب من حتی الانم از املای اسمش مطمئن نیستم

سارا و صابره ناراحتند و حسرت میخورند به خاطر این که هیچوقت نتونستن نادر ابراهیمی رو ببینن ، منم دقیقا همین احساس رو راجع به میخاییل بولگانکف رو دارم.

پ.ن :بولگاکفه نه بولگانکف
۱

85

احساس می کنم اگه کل زندگیمم بفروشم آخرش بازم نمی تونم جز از کل ـو بخرم .
۲

84

می دونی ، از وقتی که فهمیدم دانشگاه تهران یه در تو انقلاب داره به کل نفرتم از تهرانو فراموش کردم.

۱

83

می دونی ، دوست دارم الان شمال باشم ، کنار دریا ، این ـو گوش بدم و به هیچی فک نکنم ... فقط بشینم و به دریا خیره بشم ، دراز بکشم و به آسمون زل بزنم.
۱

82

قابل باور نیس که من چقدر از شهرای کوچیک متنفرم و میترسم
۰

from Sarah with love

مهران مدیری نازنین ، 

من تو رو درست به اندازه ی بندیکت کامبربچ دوست دارم ... تو تنها آدمی هستی که میتونی بعد از یه روز پر از فشارای عصبی منو بخندونی
۰

80

از ته دل خوشحالم که آدمیم که کلا عاشق اشیا میشم نه آدما ، حتی تصور این که بشینم برای یک نفر از این پستای عاشقانه ی وبلاگی بنویسم حالمو بد می کنه
۰

79

دارم می فهمم چی کار باید بکنم ....

می دونی ، من آدمیم که با نود درصد آدما به هیچ وجه من الوجوه راحت نیستم ، بهشون احترام میزارم ، ادب رو رعایت می کنم ولی امکان نداره بشینم باهاشون بیشتر از ده کلمه که همیشه راجب مدرسه س حرف بزنم و مامان بابام از این ویژگی من تا سر حد مرگ متنفرند و به خاطر همین من دارم مدام خودمو تغییر میدم ، بعد از هر مهمونی سه ساعت فک می کنم خوب رفتار کردم یا نه و ... میدونی ، جدا منو اذیت می کنه ... این که در مورد چیزایی حرف بزنم که مطلقا دوست ندارم و آخرشم نادیده گرفته بشم 

الان دارم می فهمم که در کنار ترسو بودن ، این جور ساکت بودن و گرم نگرفتنم از اجزای سازنده ی منه ، من عاشق تنهایی نیستم ولی نمی تونم با بیشتر آدما کنار بیام و به خاطر همین دوستای کم ولی خیلی خوبی دارم .... این جور پذیرفتن خودم خیلی خوبه ، به قدری خوبه که باورت نمیشه 

توی فامیل ما دخترا همشون خوش صحبت ، دوست داشتنی نما و خیلی کارین ... من به هیچ وجه مثل اونا نیستم ... من فقط با یه سری از آدما راحتم که متاسفانه کلا هیچ کدومشون تو فامیلمون نیستن ، فک نمی کنم دوست داشتنی به نظر بیام و متنفرم از این که بعد از ناهار سه ساعت بجنگم برای شستن ظرفا ... قبلا فک می کردم مشکل از منه ، باید خودمو تغییر بدم ، الان احساس ملکه بودن دارم.

۳

78

این انصاف نیس که تو پونزده سالگی ، وقتی هیچی از دنیا نمی دونی بخوای مسیر آیندتو مشخص کنی

۱

77

من فک نکنم که هیچ آدم بدی توی دنیا وجود داشته باشه ... ولی خب هر کس به شیوه ی خودش خوبه
۱

76

توی این هفت سال بلاگر بودن ، هیچوقت نشده بود تا این حد از تم وبلاگم خوشم بیاد.
۰

75

دارم فک می کنم چه دوزی از مظلوم بازی لازم دارم تا صابره رو مجبور کنم کل آتش بدون دود ـو برام بخره

۰

This lovely man

اگه من یه وقت خدا می شدم ، مهران مدیری و بقیه ی کمدین های واقعا خوب رو تو صدر بهشتم میزاشتم ... شاید خود مهران مدیریم باورش نشه که اگه من کل روزو هم گریه کرده باشم بازم ساعت یازده تا دوازده و نیم از ته دل میخندم.

۲

73

الان خیلی کیف میده که بیام این کاور Clocks رو بزارم برای اینجا ... چون حقیقتا به قالب و اون عکس اون گوشه می خوره و و باعث میشه من فک کنم یه واندرلند برا خودم دارم ، ولی این وسط دوتا مشکل وجود داره : یکی این که خودمم از اون آدمایی که آهنگ میزارن روی وباشون و باعث میشن حجم نت آدم به فنا بره متنفرم و دومی اینه که راستشو بخواین اصن نمی دونم چجوری
۰

و دور دنیا رو با ویولنم می گشتم ...

اگه یه بار دیگه به دنیا میومدم و پدر و مادرم رو می تونستم خودم انتخاب کنم ، تمام زندگیمو وقف موسیقی می کردم ...

۰
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان