چهارشنبه ۱۰ شهریور ۹۵
می دونی ، رشته ی من تجربیه و یه زمانی برای المپیاد زیست می خوندم ، بنابراین یه چیزایی از زیست می فهمم.الانم دارم تاریخچه ی زمان رو می خونم که درباره ی نجومه و می دونی ، ترکیب این دوتا با هم حقیقتا شگفت انگیزه ... از یه طرف با بدن خودت سر و کار داری ، با طبیعت.با آغازیان و وقتی درباره ی ساز و کار سلول ها میخونی می فهمی امکان نداره هیچ چیز تو دنیا به این قشنگی باشه ، به این دقت و شگفتی باشه و وقتی در مورد بدن خودت می خونی فکر می کنی که چقدر فوق العاده و عجیب و قدرتمندی و چقدر بی همتایی .... بعد میری نجوم می خونی و وقتی می فهمی نزدیکترین ستاره به ما (اگه خورشید رو نظر نگیریم) چار سال نوری فاصله داره ، و وقتی می فهمی منظومه ی شمسی فقط یه منظومه ی ساده اس که توی لبه ی یه کهکشان مارپیچیه و تازه ، جهان پره از کهکشان ... اینجاس که می فهمی که واقعا هیچی نیستی و هیچی نمی دونی ...
* عنوان : از فیلم Room