چهارشنبه ۲۷ دی ۰۲
سوپروایزرم همیشهی خدا داره یک کاری میکنه. هر ثانیهی روز یک بهرهای داره. رسول هم همینطوره. تکهکلامش این بود که "بلند شو، وقت نداریم." من میدونم که وقت زیادی نداریم، ولی اصلا چیزی پیدا نمیکنم که براش عجله کنم. حسودیم میشه بهشون. دلم میخواست من هم مثل اونها با یک چیزی obsessed بودم و از زندگیم یک چیزی درمیآوردم. راستش نوشتن همین جمله باعث شد فکر کنم که شاید نباید منتظر یک چیز باشم که بیاد و من رو اسیر کنه؛ شاید باید خودم چنگ بندازم.