Wohin du gehst

دارم autophagy رو می‌خونم و رمقی ندارم. سخته و مثل splicing نسبتا موضوع ایزوله‌ایه و من می‌تونم بدون دونستنش دووم بیارم. ولی خب، قبول می‌کنم که این جالب بود که فهمیدم autophagy در واقع ubiquitination در مقیاس بزرگ‌تره. نه دقیقا، ولی تا حالا من اصلا به نقش یکسان این دوتا توی سلول فکر نکرده بودم. حتی سیستمشون شبیهه و من نمی‌دونستم. 

دیروزم یک ویدئو راجع به جنگ‌های خاورمیانه دیدیم که اونم برام جالب بود. اومدم تعریف کنم، ولی دیدم واقعا به فضای این‌جا نمی‌خوره :)) کلا من الان به‌سان کودک یک ساله دارم چیزهای اساسی و هیجان‌انگیز این دنیا رو یاد می‌گیرم و سوالی که پیش میاد اینه که من احمق بودم یا چی؟ :))

یعنی بذار واضح‌تر بگم، من قطعا خوشحالم از این چیزهای بنیادینی که هر روز دارم یاد می‌گیرم، ولی واقعا چرا این‌قدر دیر؟ این ویدئویی که من از خاورمیانه دیدم، واقعا برای بیننده‌ی اروپایی طراحی شده بود، نه کسی که بیست و دو سال توی ایران زندگی کرده.

به هر حال، چیزی بوده که شده، و انشالله که چیزهای دیگه‌ای داشته باشم عوض common knowledgeای که ندارم.

در دفاع از خودم ولی من این‌قدر توی این مدت تاریخ و جغرافی یاد گرفتم که اون بار یوهانس داشت راجع به جدایی پاکستان از هند یک چیزی می‌گفت، بعد یک جا شک کرد و از من، نه سر پیاز نه ته پیاز، پرسید. منم البته گیج شدم، ولی می‌گم یعنی ببین، خدا رو شکر حماقتم در حال کنترله.

 

امروز صبح بیدارم کرد و بعد باز خوابیدم و هی وسطش هم گوشی‌م رو چک می‌کردم و هر وقت پیام می‌داد، این شکلی بودم که "عزیزم، معلومه که بیدارم، چرا این‌قدر بهم شک داری؟" و بعد می‌خوابیدم دوباره. دوست نداشتم بیام کتابخونه و بعد از دست مردم عصبانی باشم. یک سال برنامه‌ی intensive داشتن هم روم تاثیر گذاشته و این که شنبه و یکشنبه برای استراحته، تا ته ذهنم رفته.

توی پینترست بودم برای یک مدت، و باز یادم اومد چقدر من از social mediaی هم‌سن‌و‌سال‌های خودم بدم میاد. چقدر به ذهنم خودمحور و خالی از درکه. نمی‌دونم، این حس غریبه بودن با نسل خودت واقعا خوشایند نیست. نه ایران، نه این‌جا. نه این که توقع داشته باشم همیشه همه‌جا محتوایی ببینم که خودم دوست دارم، ولی این که هیچ‌جا نبینم، واقعا دیگه ظلمه. شاید اینم یکی از دلایلی باشه که به این‌جا چسبیدم.

 

یکی از اثرات زیاد زیاد exposed بودن به تاریخ و جغرافی و سر lectureهای خوب بودن، اینه که الان راحت می‌تونم تم‌های اساسی یک موضوع رو پیدا کنم. شاید این اوضاع ادامه پیدا کنه و یک روز یکی ازم بپرسه که چی شد این‌قدر درون‌گرا شدم، به این معنی که تنهایی رو حتی به بودن با انسان‌های موردعلاقه‌ام ترجیح می‌دم، می‌گم که از یک جایی به بعد من این‌قدر می‌تونستم تنهایی کارهای هیجان‌انگیزی انجام بدم که حتی دردسرهای کوچک روابط انسانی باعث می‌شد انسان‌ها رو رها کنم.

دور انسان‌ها رو خط نکشیدم قطعا. صد درصد مطمئنم که بازم افرادی پیدا می‌کنم که obsessed باشم باهاشون. ولی دلیلی پیدا نمی‌کنم که استانداردهام رو پایین بیارم. فکر می‌کنم توی روابط انسانی آدم باید زیاد به خودش شک کنه، چون آسیب به یک نفر دیگه چیز جدی‌ایه، ولی من هزار بار شک کردم و فکر نمی‌کنم دارم اشتباهی می‌کنم. فکر می‌کنم شک کردن بیش‌تر از این می‌شه ترسو بودن. از موضع خودم نسبتا مطمئنم.

 

می‌تونستم برم به کلم بگم که من دوست دارم آدمی باشم که وقتی دو نفر کنارش توی کتابخونه حرف می‌زنند، بهشون تذکر بده. ولی در عین حال این‌قدر حرکت ترسناکیه که می‌ترسم به کلم بگم و واقعا همچین آدمی ازم بسازه.

 

حس می‌کنم این پست داره طولانی می‌شه، ولی خب در طوی دیگه هم autophagy منتظرمه، بنابراین باید اعلام کنم که من به ایران اومدن فکر می‌کنم. فکر می‌کنم که کلییی کافه می‌رم. می‌رم شیرینی فرانسه حداقل چهار بار. با مریم و فریبا می‌رم بیرون. یک بار از اول تا آخر ولیعصر راه برم شاید. لباس می‌خرم و کلی سوغاتی میارم. مامانم گفت "برادرزاده‌هات، مهرسا و ارغوان، اولویتت باشند." و نمی‌دونم شما با چه تمرکزی این‌جا رو می‌خونید، ولی من یک برادرزاده داشتم فقط.

فکرش خیلی جالب نیست عزیزم؟ ما اون‌قدر توی بهار به ارغوان قربانی گوش دادیم و من قراره برادرزاده‌ای باشم که اسمش ارغوانه و شاید تولدش با من یکی باشه. تولد مهرسا و صبا هم پنج روز فاصله داره.

خلاصه، زندگی هیجان‌انگیزه قطعا.

 

واقعا تک‌تک افراد این کتابخونه به حال من افسوس می‌خورند حالا که این‌قدر سرم توی گوشیه، ولی حالم بهتره و حالا می‌تونم کم‌تر از autophagy حرص بخورم.

۷
فاطمه .ح
۰۱ مرداد ۱۸:۵۵

امیدوارم خیلی خوش بگذره ایران! 

سارا می‌شه از سالی که گفتی بیشتر بگی؟ اینکه چطور تونستی تو یه سال پرفشار زیاد درس بخونی؟ (برداشتم از کلمه intensive این بود:)) )

پاسخ :

اوه نه، از اون لحاظ منظورم نبود. پروگرم من intensive محسوب می‌‌شه، چون برای کوتاه شدنش حجم کارهامون خیلی زیاد بود. هر روز من بین هفت ساعت تا ده ساعت دانشگاه بودم.
Nas
۰۱ مرداد ۱۹:۱۴

https://twitter.com/francepastry1/status/1683014871170908160?t=5_rwKtMLiIlhKwsQeyGx9Q&s=19

پاسخ :

اوه :(
هلن پراسپرو
۰۱ مرداد ۱۹:۱۶

راجع به قضیه خاورمیانه‌ ناراحت نباشید. منم  وقتی رفتم سابردیت r/ask middleeast غافلگیر شدم که اصلا چندتا کشور خاورمیانه بوده که من حتی نمیدونستم جزو خاورمیانه‌ن! اصلا راجع به تنش پاکستان و هند یا ارمنستان و آذربایجان چیزی نمیدونستم. از نظر بقیه کشورهه راجع به ایران چیزی نمیدونستم... یا از کل وقتایی که فلانی مستعمره بهمانی بوده هاها

طبق بررسی ها متوجه شدم دقیقا به خاطر اینه که تو ایران زندگی میکنم. تو ایران اخبار خیلی ایزوله شده به دست آدم میرسه. مثلا تو آمریکا تو ده تا شبکه خبری داری که با هم رقیبن و نظراشون مخالف همه میتونی خیلی چیزا رو از نگاهای مختلف ببینی. ولی اینجا لیترالی هزارتاست که همه‌شونو یه مغز کنترل میکنه. لایک... من اصلا نمیدونستم اسرائیل/فلسطین رو نقشه کجاست 😭

 

راستی میشه لینک اون ویدئو رو داشته باشم:*؟

پاسخ :

هلن این‌جا یک اختلاف سنی‌ای بین ما هست که یک مقدار تاثیرگذاره روی این که این موضوع خجالت‌آوره یا نه :)) کسی از فرد پونزده ساله توقع زیادی نداره (فکر کنم تو بزرگ‌‌تر باشی، ولی مثلا) ولی خب انسان تقریبا بیست‌وسه‌ساله باید یک چیزهایی بدونه احتمالا.
ولی کلا چیز خیلی مهمی هم برای من نیست، خوشحالم که بالاخره دارم یاد می‌گیرم. ایران بودن به نظرم به‌خاطر این سختش می‌کنه که اخبار خودمون به‌‌اندازه‌ی کافی پرحجم و انرژی‌بر هستند.

حتما، این.
فقط تا جایی که من متوجه شدم، این کانال یکم جهت‌گیری داره، ولی این ویدئوش اوکیه فکر کنم.
مهشاد ام
۰۲ مرداد ۱۲:۳۹

در رابطه با این common knowledge، این‌طوری نیست که اگه ضرورتی باشه آدم می‌ره دنبالش؟ یا اگه باهاش مواجهه داشته باشی، به هر حال یه چیزایی دستت میاد. 

اگه با چیزی مواجهه نداری و ضرورتی هم برات نداره، صرف knowledge داشتن خیلی بیهوده به نظر می‌رسه! 

پاسخ :

آمم، ببین من خیلی اطلاعات پیشرفته‌ای مدنظرم نیست. دقیقا همین اطلاعات مربوط به جامعه‌ی خودمون. مثلا این که من نمی‌دونستم توی سوریه اصلا چه خبره. یا نمی‌فهمیدم طالبان مثلا از کجا اومدند (از نظر تاریخی یعنی)، یا مثلا این‌جا خیلی دوست دارم بدونم احزاب سیاسی آلمان چطوری‌اند و این‌ها.
یعنی من هزار بار اخبار سوریه رو دیدم، ولی با مواجهه‌ی خالی دقیقا نفهمیدم چه خبره. یکم خودت باید دنبالشون بری و این که سر راهت نیستند، به این معنی نیست که بیهوده‌اند.
اصلا کسی که دنبال این چیزها نیست، تحقیر نمی‌کنم. منم از سر وظیفه نمی‌رم دنبالشون، و واقعا برام جالب‌اند. ولی خب، اطلاعاتی‌اند که داشتنشون به نظرم قطعا بهت کمک می‌کنه و مفیده، ولی ضروری؟ نمیدونم، بدونشون زنده می‌مونی.
هلن پراسپرو
۰۲ مرداد ۱۵:۳۱

خب از اون نظر هم نگاه کنیم... نسل والدین ما هم سنشون خیلی زیاده ولی راجع به این چیزها نمیدونن. حالا شاید چون زیاد براشون اولویت نبوده... نمی‌دانم.

چند روز دیگه ۱۷ میشم درواقع 😭

 

ویهی متشکرم!

پاسخ :

وظیفه نیست همچنان به نظرم، فقط نمیدونم، برای من هنوز یکم عیبه پرت بودنم، مخصوصا چون این چند ماه توی محیطی بودم که انسان‌ها اطلاعات زیادی داشتند و احساس حماقت کردم :))
مبارکه :) 

خواهش می‌کنم :)
مهشاد
۰۴ مرداد ۱۲:۴۹

آره، منم فکر می‌کنم یه بخشی از این اطلاعات می‌تونن مفید و کمک‌کننده باشن. 
البته این‌که من برم راجع به احزاب سیاسی آلمان یاد بگیرم بعیده جایی بهم کمک کنه، اما داشتن یه سری اطلاعات بیسیک و حتا پیشرفته‌تر راجع به خاورمیانه برای من در حال حاضر ساکن این منطقه به احتمال خیلی زیادی مفید خواهد بود و بهم دید می‌ده و روی تصمیم‌گیری‌هام اثر می‌ذاره.
فکر کنم این‌جا تعریف‌مون از ضرورت یه کم متفاوته. من خیلی اوقات (به ویژه اخیرن) برای فهمیدن وضعیت ایران و موضع‌گیری درست، داشتن یه درک کلی از ایران که قابل تفکیک از وضعیت و تاریخ خاورمیانه نیست رو ضروری می‌بینم و تا جایی که نیازم رو برطرف کنه و اون وضوح ذهنی‌ای که می‌خوام رو بهم بده می‌رم دنبالش. 
برداشتم از common knowledge یه چیز کلی‌تر و گسترده بود. این‌که من وقت بذارم (در صورتی که موتیوی هم ندارم) و راجع به مثلن همین احزاب سیاسی آلمان یاد بگیرم که صرفن اطلاعاتم بره بالا به نظرم تلف کردن وقتمه و تو صرف بالا بودن اطلاعات عمومی افتخاری نمی‌بینم.

پاسخ :

آره آره، آلمان منظورم برای من بود :)) می‌گم، چیز خیلی پیشرفته‌ای در نظرم نیست، فقط دانش پایه از اتفاقات اطراف خودمون که به طرز عجیبی من نداشتم.
مهشاد ام
۰۴ مرداد ۱۳:۱۵

به هر حال متوجه منظورت و حدوحدودی که مدنظرته شدم. :دی 

پاسخ :

*دست دادن*
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان