Titanium

چیزهای کوچکه که به روزها رنگ می‌‌ده. فکر جدید و احتمال بوداپست رفتن توی آگوست، هندزفری جدیدم که امروز اومد بالاخره و باهاش بیست‌و‌شش دقیقه دویدم و شنیدن Titanium سیا باعث می‌‌شد ادامه بدم. این که امروز توی کتابخونه تلفنی با انوجا حرف می‌زدم. دیروز با هم بستنی خوردیم، تا ساعت دوازده‌و‌نیم خونه‌اش بودم. بنیامین بهم گفته بود که برم خونه‌اش تا توی جابه‌جا کردن وسایل کمکش کنم و خوشحال شده بودم که دیگه دوستشم.

این که هر روز بدون هندزفری می‌رم کتابخونه و واقعا بعد از تقریبا بیست‌و‌سه سال فهمیدم که چه اشتباهی می‌کردم که با آهنگ درس می‌خوندم و نمی‌ذاشتم توش فرو برم. از این‌جا هم شروع شد که هندزفریم شارژ نشد و نفس آخر رو کشید. من هم اول فکر کردم می‌میرم، ولی دویدن بهم یاد داده که انسان حتی وقت‌هایی که حس می‌کنه داره می‌میره، هنوز راه درازی در پیش داره، و من نباید این‌قدر از این حس بترسم.

 

من دیگه به تو فکر نمی‌کنم. خیلی عجیبه، ولی تنها فکرم راجع به تو همینه که بهت فکر نمی‌کنم. ناراحتم می‌کنه. فکر نمی‌کردم زندگی این شکلی باشه. همیشه امیدوار بودم. نمی‌دونم، الان به ذهنم رسید که شاید واقعا راه من به تو برمی‌گشت، ولی یک جایی من خودم رو انتخاب کردم. خدا می‌دونه که ذره‌ای پشیمون نیستم. 

 

عکس‌های گالری‌م رو که نگاه می‌کنم، از این یکی دو ماه عکس زیادی ندارم. اصلا به عکس گرفتن فکر نمی‌کردم. کم‌کم عکس‌هامم می‌گیرم. دلم برای مسافرت کردن یک ذره شده. دوست دارم برم هانوفر. نمی‌دونم، شاید برم هانوفر. 

 

واقعا توی بیان خوب نیستم هنوز. این احساسات هم قطعا پیچیده‌تر از چیزهایی‌اند که من بهشون عادت دارم. امیدم اینه که با گذر زمان راحت‌تر بشه. واقعا ببین یک دویدن چه mindsetای به آدم اضافه می‌کنه.

۳
عارفه صاد
۲۱ تیر ۱۰:۳۴

اهنگه رو همین الان دانلود کردم و قشنگه

تو فراتر از خودتی و همینه که باعث میشه احساساتت پیچیده باشن، ولی چیزی نیست که از پسش بر نیای و یا نتونی باهاش کنار بیای 😊

پاسخ :

ممنونم :) آره احتمالا.
فاطمه .ح
۲۱ تیر ۱۲:۵۱

هی می‌ترسیدم بگی پشیمونم 

و یهو گفتی ذره‌ای پشیمون نیستم ... که یه حس خاصی بهم داد. انگار همه چیز اوکی می‌شه

پاسخ :

هومم، نه، اصلا. انتخابی هم هست که زیاد بابتش برای خودم خوشحال می‌‌شم و همه‌جا تاثیرش رو می‌بینم.
فاطمه .ح
۲۱ تیر ۱۳:۰۰

می‌دونی من اگه اون آدم قدیم بودم از خوندن اینکه تو اینقدر مداوم داری می‌دوئی و لذت می‌بری (و اینکه یکی از دوستام که ژاپنه هم همینطوره) قطعا احساس فلاکت نسبت به خودم می‌کردم که چرا شروعش نمی‌کنم و خودسرزنشگری زیادی می‌کردم

ولی لااقل تو وبلاگ تو دیگه این حس سراغم نمیاد چون یادمه وقتی درمورد تنیس بازی کردن نوشته بودی، گفتی یکی از دلایلی که ممکنه ساعت ۱۰ صبح پاشی بری ورزش، اینه که محل نزدیک ورزشی برات فراهمه و حالا که محیط عوض شده خیلی کارا می‌کنی که قبلا نمی‌کردی...

من دو سال پیش کتاب موراکامی درمورد دویدن رو خونده بودم و از اون موقع طبق یه پلن ورزشی مناسب، خواستم شروع کنم به دویدن. محیط مناسبش رو نداشتم چون تو محله ما نمی‌شه که یه دختر همینطوری بره تو خیابون فقط بدوئه و تو باغ کنار خونه مون که مسیرش حتی کامل مستقیم نبود و کلا چند ده متر بود، به شکل رفت و برگشت می‌دوییدم چون فضایی نبود که هی بخوام برم جلو و جلوتر

البته پارک داخل شهر رو با یه تاکسی می‌تونستم برم و بیام ولی نمی‌دونم... می‌شه اینو گذاشت پای تنبلیم:)

در هرصورت من با همین وضعیتی که خیلی مطلوب نبود، ۳ بار اون برنامه رو تا پایان هفته‌ی چهارمش ادامه دادم و هندزفری بلوتوثی هم نداشتم که آسون‌ترش کنه و به خودم غر می‌زدم که چه بی‌اراده‌ای‌ام که تا تا آخر برنامه (۱۳ هفته‌ای بود) نمی‌رم و مجبورم بعد یه وقفه از اول شروع کنم 

و الان که اینا رو تو کانال دوستم یا در وبلاگ تو می‌خونم، یکم ناراحت می‌شم چون هنوزم شرایطش فراهم نیست که مداوم بخوام بدوئم (وقتی خوابگاه هستی هم هی در رفت‌وآمد بین دانشگاه و خونه‌ای) ولی دیگه خودمو سرزنش نمی‌کنم. می‌دونم یه روز اونجایی که شرایط اوکی باشه قراره هر روز بدوئم. فقط کاش می‌شد زودتر از موهبت سرسخت‌کنندگی دویدن استفاده کنم... 

پاسخ :

آره، من هنوزم تاکید می‌کنم که من عمرا و ابدا اگه ایران بودم، می‌دویدم. یعنی احتمالش دقیقا برام صفره. یعنی آدم هم منطقا انرژی بی‌‌نهایت براش بذاره. ولی بازم به نظرم کج‌دارومریز انجام دادنش خیلی خیلی بهتر از انجام ندادنشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان