You are the moon

چند وقت پیش که از دست پریا، سوپروایزرم، عصبانی بودم، داشتم فکر می‌کردم اگه یک سوپروایزر بابصیرت و دلسوز داشتم، درباره‌ام چه نظری داشت. توی پرانتز باید بگم پریا خیلی سوپروایزر خوبیه، من اون روز کمی شدید داشتم واکنش نشون می‌دادم. 

فکر کردم احتمالا سوپروایزر خیالی‌م می‌گفت که کنجکاوم و به‌شدت به پروژه‌ام متعهدم، یکم ممکنه در تشخیص اولویت‌ها و این که چی مهمه، مشکل داشته باشم، آهسته‌ام و گاهی اوقات حواسم پرته. همون روز هم سر این ناراحت بودم که پریا نذاشته بود آزمایشم رو خودم انجام بدم و من در این حد غمگین شده بودم که بغضم گرفته بود. خودمم می‌فهمیدم چقدر مسخره است، ولی اصلا نمی‌تونستم کاریش کنم. الان بهش فکر می‌کنم، برای خودم ناراحت می‌شم که این‌قدر سر همچین چیزی غصه خوردم.

دسول می‌گفت من خیلی حساسم و نشونش نمی‌دم. واقعا هم خیلی حساسم من. همین الان سر یک چیز کوچک دیگه داشتم غصه می‌خوردم و عصبانی بودم. دیروز سر این کلی overthink کردم که استادم جواب سوالم رو سرد داد. واقعا هم هزار راه رو امتحان می‌کنم که راحت‌تر با این چیزها کنار بیام، ولی در نهایت می‌بینم باز دارم به همون چیز فکر می‌کنم.

ولی خلاصه، تمام تلاشم رو می‌کنم و نمی‌تونم کامل باشم. از یک جایی به بعد اهمیت خاصی هم به کامل بودن ندادم و تلاش کردم صرفا بهترین و کامل بودنم رو برای چیزهای واقعا مهم بذارم. نقطه‌ی ضعف نداشتن هدف چندان منطقی‌ای نیست.

 

سوپروایزر درونم خیلی مهربونه. می‌گه قطعا که خیلی پتانسیل دارم و قطعا که خیلی دارم تلاش می‌کنم، ولی به محض جمع کردن پتانسیل و تلاش درخشان نمی‌شی. راه زیادی پیش‌رو دارم.

۱
عارفه صاد
۲۷ بهمن ۰۱:۴۴

ما هم حرف سروایزر درونت رو تایید میکنیم :)

پاسخ :

ممنونم عارفه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان