Between the Bars - Elliott Smith

دوست ندارم بعدا یاد این روزها غمگینم کنه. ولی یاد تابستون پارسال تا مدت‌ها کمی غمگینم می‌کرد یا حسرت به دلم مینداخت، یا بهمن پیارسال. تابستون صبح‌ها تا عصر درباره‌ی مهاجرت می‌خوندم و برای آیلتس تمرین می‌کردم. عصرها می‌رفتم دوچرخه‌سواری و شب‌ها دو سه ساعت توی حیاط می‌نشستم و حرف می‌زدم. با فرزانه یا پگاه می‌رفتم بیرون و هر وقت با پگاه بیرون می‌رفتم به Arctic Monkeys گوش می‌کردم. مشخصات ثابت این روزها این‌اند که آهنگ‌هایی دارند که هزار بار بهشون گوش می‌دم، آدم‌هایی دارند که به راه‌های مختلف از ته قلبم می‌رسند. معمولا هوا هم خوشاینده. همین سختش می‌کنه، چون رندومه. آهنگ‌ها اون‌قدر دست من نیست، آدم‌ها هم همین‌طور. آب‌و‌هوا هم که مشخصه. نه این که آدم‌‌های خوب و آهنگ‌‌های خوب کم باشند، ولی من از صرف خوب بودن حرف نمی‌زنم. از چیزی حرف می‌زنم که قلبم بهش گیر کنه که کم پیش میاد. خیلی هم نامنصفانه به نظر میاد، ولی من از آهنگ‌های صرفا خوب خسته شده بودم و از مکالمات پر از تعارف و داره بهم اثبات می‌شه که تعارف توی ذات بعضی روابطه. با رک بودن نمی‌تونی حل و فصلش کنی انگار. منطقی هم هست، چون باید اون رابطه این‌قدر برات جالب و مهم باشه که رک بودنت این نشه که «من به تو و این رابطه واقعا هیچ اهمیتی نمی‌دم.» فکر برگشتن به اون حالت ملایم و ده‌درصدی از زندگی واقعا ناراحتم می‌کنه. 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان