804

بهایی که برای زیاد حرف زدنم باید بپردازم، اینه که انرژیم با سرعت زیادی تموم می‌شه. در نتیجه زیاد پیش میاد که وسط دورهمی یا هرچی، توی خودم می‌رم به روش‌های مختلف. تنها کسی که در این حالت بی‌حوصلگی باهاش کاملا صادقم، صباست. بهش یک چیزی می‌گم توی مایه‌های «برو گم شو» و با لحن خشن نه، ولی مشخص می‌شه که در حالت خوبی نیستم. بعضی اوقات فکر می‌کنم که این یعنی خیلی راحتم باهاش و وقتی خیلی راحتم، یعنی طبعا دوستش دارم. سیگنال مثبته.

ولی یک بار هم فکر کردم که تو نمی‌تونی بر فلسفه‌ی «هر کی نزدیک‌تر، رنجش بیش‌تر» با اطرافیانت برخورد کنی. اصلا جالب نیست. انرژیت برای انسان‌هایی که باهاشون تعارف داری بره، و بعدش با نزدیکانت بداخلاق باشی و فکر کنی که اوکیه. الان که نوشتمش، بدیهی به نظر میاد، ولی الان، توی مدیایی که در معرضشم، اون‌قدر هم بدیهی نیست. فکر می‌کنم اگه کسی دوستت داشته باشه، حتما می‌تونه به شکلی اهمیت بده که نیاز به چند لایه تفسیر نداشته باشه.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان