سارا یک اپی معرفی کرد برای ضبط کردن یک ثانیه از هر روز، من هم طبعا برام جالب بود و اول فوریه شروع کردمش. چیزی که هست، اینه که من توی این مدت واقعا طولانیای که خونه بودم، اکثرش این شکلی بودم که حالا درسته خونهام، و هر عکسی دقیقا مشابه عکس قبلیه، ولی بعدا حتما یادم میمونه که اینها فقط در ظاهر یکیاند و در واقع فرق دارند. ولی فرق نداشتند. اگه فرق داشتند هم من یادم نمونده. فکر میکنم وقتی بیرونت تغییری نمیکنه، بعیده که درونت تفاوتی ایجاد بشه. برای فیلم گرفتن دیگه نمیتونم هر روز همچین کاری کنم، چون واقعا نتیجهی غمانگیزی خواهد داشت و باید حتما یک چیز نیمهزیبایی پیدا کنم.
شاید گشتن برای یک چیز نیمهزیبایی که فقط یک ثانیه ازش فیلم بگیری، چندان تجربهی جالبی محسوب نشه، ولی برای من یک انگیزه بود. بهخاطرش کارهای متفاوت میکردم. امروز ویدئو نگرفتم، چون سر امتحان رانندگی و دو ساعت صبری که داشتم، کلا یادم رفت و اونم هایلایت روزم بود. بعدشم دیگه بیشتر درس خوندن بود. الان دیدم مامانم قراره پیتزا درست کنه و گفتم که من جاش درست میکنم و امیدوارم از توش ویدئو دربیاد.
فیلمهایی که گرفتم، به مامانم نشون میدم. چندتاش از فرزانه است، چندتاش از صبا. یکی از آسمونه با کلی پرنده. یکی هم فرزانه و پگاه وقتی که دوچرخهسواری رفته بودیم و میخندیدند. وقتی بهشون نگاه میکنم، راضیام از این یک ماه. لازم نیست برای خودم توجیهش کنم.
اصلا با همچین نمایی از زندگی آشنایی ندارم و برام غریبه است. دیروز که با احسان رفته بودم رانندگی، دیر واکنش نشون میدادم و احسان کلی سرم داد زد. واقعا عصبانی نبود، ولی خب شرایط استرسزایی بود برای من. یک لحظه میخواستم بهش بگم که داره مضطربم میکنه، ولی بعدش فکر کردم من باید بتونم در این شرایط خوب عمل کنم. یعنی اشکال نداره اگه مضطرب باشم، ولی باید حداقل تلاش کنم برای کنترل کردنش و ادامه دادن کارم. امروز که به بابام گفتم رد شدم گفت من باید بیشتر تمرین کنم. اولش میگفتم ربطی نداره، ولی خب، شاید داشته باشه و واقعا اگه هزار بار راهنما بزنی، دفعهی هزار و یکم اصلا یادت نره راهنما بزنی.
نمیدونم واژهی درستی استفاده میکنم یا نه، ولی یک مفهومی معادل «گردش مالی» توی ذهنم هست. بیشتر تلاش کنم، اما بیشتر تجربه کنم و جاهای عمیقتری ببینم. قسمت محافظهکار شخصیتم هم بیکار نمیمونه و دائما، بیست و چهار ساعت شبانهروز، میگه که من باید خوشبختیهای کوچکی که هست دریابم. قسمت جاهطلب وجودم هم جوابش اینه که بابا، این بچه اونقدری که تو فکر میکنی، موجود راضی به رضای خدایی نیست. مقاومه، پایداره، و از هر چیزی و هر شرایطی میتونه استفاده کنه، ولی داره توی این زندگی کوچک هدر میشه.
پ.ن: اسم اون اپ:
1 Second Everyday