شب آخرین امتحان کارشناسی

دارم یک مقایسه‌ای می‌کنم بین استاد مولکولی این ترمم و استاد میکروبیولوژی ترم پنجم.

استاد این ترمم، کلی سخن‌ران دعوت کرد برامون، مهربونه، وقت می‌ذاره، تقریبا هر صفت خوبی که بگی، داره. استاد میکروبیولوژیمون واقعا دیوانه بود. یعنی من حتی از سر نفرت نمی‌گم، واقعا یک مشکل روانی داشت انگار. نه این که حالا فرد افتضاحی باشه، فقط اولا به‌شدت بدبین بود. دوما انگار سراسر از insecurity ساخته شده بود. این‌طوری بود که مثلا اگه یک چیزی می‌پرسید و ما بلافاصله جواب نمی‌دادیم، پنج دقیقه تا یک ربع به بدترین شکل غر می‌زد و دعوا می‌کرد. فکر می‌کرد همه دشمنش‌اند. من واقعا حتی دلم به حالش می‌سوخت.

بحثی که هست، اینه که با در نظر گرفتن فرار بودن میکروبیولوژی، من توی اون واحد خیلی تسلط بیش‌تری داشتم، تا این واحد. دو سه‌تا دلیل بزرگ داره؛ یکیش اینه که با وجود همه‌ی معایبش استاد میکروبیولوژی خیلی زبان شیوایی داشت واقعا. یعنی لحن حرف زدنش انگار دقیقا درست بود؛ نه تند، نه خواب‌آور، کاملا مناسب یاد گرفتن و تمرکز کردن. استاد مولکولی به‌شدت تند حرف می‌زنه. دقیقا من شکنجه می‌شم سر کلاسش، چون واقعا دوست دارم تمرکز کنم، ولی اصلا نمی‌کشم. دوما این که این شکلی نبود که کلی اطلاعات روی ما بریزه. می‌فهمید که کلاس درسه و نه کنفرانس علمی و یک آبشار اطلاعات کمکی نمی‌کنه که ما واقعا یاد بگیریم.

این تصویر یکم می‌ترسونتم. این که تو می‌تونی مجموعه‌ای از صفات خوب و محشر باشی و آخرش به‌خاطر دوتا چیز اساسی، ببازی.

۵
کلمنتاین ‌‌
۰۶ بهمن ۰۰:۳۰

سارا من واقعا در رابطه‌ با دانشگاه تو گیج شدم.

چه‌طوری شب آخرین امتحانته؟ o_0

پاسخ :

کلم، کجاش گیجت می‌کنه؟ :)))
//][//-/ ..
۰۶ بهمن ۰۰:۳۳

تبریک :) آخرین امتحان حس نابی است. 

پاسخ :

من چون این وسط فاصله‌ای ندارم، خیلی متوجهش نمی‌شم. ولی آره، جالبه.
‌‌ Elle
۰۶ بهمن ۰۰:۵۴

عنوان من رو یاد اون امتحانم انداخت که زمانش رو اشتباه متوجه شدم و نرفتم :))

 

پاسخ :

النا، باور نمی‌کنی، منم امروز اشتباه فهمیدم امتحان کیه :)))) فکر می‌کردم ساعت دهه، ولی ساعت هشت بود :))))
حالا خوشبختانه متوجه شدم و رسیدم بهش.
نورا
۰۶ بهمن ۱۲:۵۸

سارا، این زن یک‌بار به ما گفت که «اون گوگل زبون‌بسته هم یعنی دم دست‌تون نیست؟» و شاید باورت نشه، ولی من از همون اولش سعی کرده بودم توی گوگل سرچ کنم و حتی هنوز کلمات سرچم تموم نشده بودند. یعنی واقعا فرصت سرچ هم نذاشته بود این زن. :)))

پاسخ :

دقیقا زهرا. یعنی اصلا انگار توی ذهنش نیست که استفاده از گوگل هم یک ده ثانیه زمان می‌بره. ثانیه‌ی دوم حوصله‌اش سر می‌ره.
مانا .
۰۷ بهمن ۲۳:۵۰

کاش یه سری از اساتید این پست رو بخونن و متوجه تاثیر اخلاقشون در کارآیی تدریس بشن :)

پاسخ :

ببین، فکر کنم منظورم اشتباه رسید. اون استادی که بداخلاقه، کلاس‌های مفیدتری برای من داشت و از نظر درسی من خیلیی راحت‌تر می‌تونستم دنبال کنم و روند کلاس برام خسته‌کننده نبود.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان