یک چیزی که به نظرم اصلا منطقی نمیاد، اصرار انسانها بر مستقل بودنه. این که خودت برای خودت کافی باشی. من خودم ابدا برای خودم کافی نیستم. اگه برای مدت طولانی احساس تنهایی کنم، زنده میمونم، ولی نمیتونم ابدا خوشحال باشم. این اصرار روی رابطهی خوب با تنهایی حالت افراطیشه البته. بعدش میرسیم به اصرار روی دوری از روابط و انسانهای toxic، که من حتما با یک سری بخشهاش موافقم و تلاش میکنم توی زندگیم توجه کنم به این چیزها، ولی کلا، نمیدونم، به نظرم چیز قابل بحثی میاد.
کلا یعنی انسانها به نظرم تازگیا خیلی تلاش میکنند که مسئولیتی برای خودشون در قبال انسانهای دیگه ایجاد نکنند. که این دیگه ابدا به نظرم درست نیست. تلاش میکنند تا حد امکان جدا باشند. یک پستی داشتم میخوندم توی پینترست که یکم عصبانیم کرد. میگفت که من چطوری set boundaries میکنم با مامان و بابام. بهخاطر این انگلیسی نوشتم که اینجا اشارهی کوچکی کنم که این یکی از کلیدواژههای این بحثه. و مثلا یکیش این بود که «وقتهایی که از من میپرسید حالم چطوره (فکر میکنم فرد نویسندهاش مبتلا به افسردگی بود)، من اعصابم خرد میشه. لطفا نپرسید.» و یک چیزهایی توی این مایهها بود، شاید یکم ملایمتر، ولی با همین محتوا. خیلی به نظرم بیانصافی بود. نمیتونی از بقیه همچین توقعی داشته باشی.
من توی روابطم یک نقطهای دارم که میگم اوکی، از اینجا به بعد مسئولیت این فرد تا حدی با منه. حدشم به میزان صمیمیتمون بستگی داره. ولی به هر حال، با منه. چیزی نیست که از سر احساس گناه بهش پایبند باشم. صرفا به نظرم منطقیه. مثلا اگه یکی بیاد بگه فلانی که دوستته، ناراحت بوده و تو هیچی نگفتی بهش و حواست نبود، قبول میکنم که آره، من مسئولیت داشتم و باید حواسم میبود. (این قانونیه که برای کف توجه کردنم به یک نفر درست کردم، قانون سقف توجهمم اینه که برای هرکسی حداکثر میتونی اونقدری تلاش کنی که خودش برای خودش تلاش میکنه. به نظر خودم خیلی قوانین خوبی درست کردم.)
فکر میکنم در نهایت، هر کاری کنی، هر قانونی بسازی، هر چقدر بهخاطر کوچکترین ویژگیهای سمی و منفی، از کل وجود یک نفر فرار کنی، نمیتونی اون روابط ایدهآل و تماما منطقیای که میخوای بسازی. یعنی این ارزش هم نسبیه، چیزی نیست که اولویت اول در هر شرایطی باشه.
خیلی مهمه که بتونی تنها باشی برای مدتی. بتونی تنهایی خوش بگذرونی. آدمهایی که بهت آزار میرسونند و کنارشون ناامنی، حذف کنی از زندگیت. ولی وسواس روی این ارزش، چیزیه که نمیفهمم.
پ.ن: خیلی جالبه که من پستهای اینطوریم در نقد چیزهاییه که بیشتر توی پینترست یا یوتیوب میبینم. همیشه فکر میکنم خوانندهی این پست اگه توی محیطهای مشابه نباشه، واقعا ممکنه یکم گیج بشه.