درباره‌ی کانال‌های آب

یکی از تفریحاتم اینه که اگه توی خیابونی جایی باشم، فکر می‌کنم که دوست داشتم کدوم خونه برای من باشه. تفریح قدیمی‌ایه. توی دوران دبیرستان، یک خونه نزدیک مدرسه‌مون بود که خیلی ازش خوشم می‌اومد. فرزانه چند وقت پیش داشت می‌گفت که من کلی از یک خونه‌ای تعریف کردم و بعدش که خود فرزانه دیدتش، یک خرابه بوده بیش‌تر. یعنی فرزانه هم موافق بود که قشنگه، ولی توقع نداشت با چنین خونه‌ای مواجه بشه.

من راحت راجع به هر چیزی insecure می‌شم. اگه راجع به چیزی خیلی راحتم، یعنی توی محیط سالمی بودم. به فرزانه می‌گفتم که من وقتی یک مدت در سطح جامعه تردد داشتم، تازه یادم اومد که مارک گوشی مهمه. قبلش اصلا توی ذهنم نبود و توی قرنطینه و دور از مکالمات بی‌معنا فراموشم شده بود. به جاش دنبال چیزهایی بودم که واقعا بهشون نیاز داشتم. مثلا یک چیزی که من راجع به خودم دوست دارم و معلوم نیست از کجا اومده چون من از هیچ فرصتی برای سطحی بودن دریغ نمی‌کنم، اینه که دنبال پول نیستم. یعنی زندگی راحت خوبه ولی دیگه صرفا همین‌قدر، بیش‌تر از این توی ذهنم مطرح نیست. درکی ازش ندارم. حس می‌کنم این ویژگیم انرژی زیادی برام ذخیره کرده. 

فرزانه می‌گفت که یک عروسی یا همچین چیزی، واقعا بدون مشکل بودنش مهم نیست. یعنی این شکلی نیست که یک چیز بدون مشکل، یک چیز ایده‌آل، لزوما چیزی باشه که تو دنبالشی. داری توی جهت اشتباه دنبال چیزی که می‌خوای، می‌ری. می‌گفت که می‌خواست با دوستش بره یک دانشکده‌ی دیگه از دانشگاهشون و وسط راه وارد کانال‌های آب خشکیده شدند که انگار هیچ‌کس برای مدت زیادی بهشون سر نزده بود. انگار که آخر‌الزمان باشه. دانشکده‌ی مقصدشون جای قشنگی بوده، ولی فرزانه می‌گفت هایلایت اون روز، کانال‌های آب بودند. 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان