یعنی کلا احتمالا راحت بودن اولین اولویت ما نیست.

یکی از چیزهایی که راجع به اپلای اولش یکم آزاردهنده است، اینه که پروسه‌ی نامشخصیه. لیست جامعی نیست که از روش همه چی مشخص بشه و خودت باید بگردی. جزئیات مشخص نیستند. یک راهنمای کلی نیست که همه جا صدق کنه. خودت باید درگیر بشی و به هر حال آخرش یک راهی بری فقط.

ولی دارم فکر می‌کنم که بهش نیاز داشتم. 

می‌دونی، یعنی دارم توی زمان و مکانی زندگی می‌کنم که چیزها برام صیقلی شدند. یعنی نه فقط برای من، کلا، همه. اگه بخوای غذا بخوری، هزارتا راه هست. هر کاری بخوای انجام بدی، کلی راهنما هست. کلی ویدئو هست. کلی کتاب. یعنی هر جایی که چند نفر قدمشون رسیده، آسفالت شده. نمی‌دونم چیز بدیه یا نه. ولی در حال حاضر حس خوبی بهش ندارم. دلیل اولم اینه که این‌طوری فکر می‌کنی راه‌های خاکی اشتباه‌اند. توشون راحت نیستی. نمی‌تونی تحمل کنی. آرمینا یک بار داشت یک چیزی درباره‌ی کانادا تعریف می‌کرد، و می‌گفت مثلا یک مشکلی توی یک جای عمومی رخ داده بود و انگار اون پروسه‌ای که از طرف دولت تعریف شده بود برای حل مشکل، جواب نمی‌داد، و آدم‌هایی که اون‌جا بودند هیچ کاری انجام نمی‌دادند. منتظر بودند یک چیز دولتی یا قبل برنامه‌ریزی شده بیاد که نجاتشون بده. و می‌گفت اگه همین چیز توی ایران اتفاق میفتاد، مردم یک کاری می‌کردند. یعنی من دقیق پستش یادم نیست و شاید دارم اشتباه تعریفش می‌کنم، ولی همین‌جا منظورم از صیقلی، یک چیزی شبیه مقایسه‌ی کانادا با ایرانه. مردم کانادا هم مشکلاتی دارند، ولی زندگیشون صیقلی‌تره انگار.

آدمی که کل زندگیش روی آسفالت راه رفته، تحمل راه خاکی براش سخته و دوست داره اونم آسفالت کنه. احتمالا کوه‌ها هم کلا نادیده می‌گیره. 

نمی‌دونم، از چیزهایی که گفتم خیلی مطمئن نیستم. ولی به صورت خلاصه، حس خوبی ندارم که کلا انگار انسان‌ها نسبت به تجربه‌ی هر گونه احساس منفی ناخواسته‌ای حساس‌تر شدند، و مثلا ترجیح می‌دن به جای این که برای تجربه‌ی یک احساس منفی ناخواسته انرژی بذارند، برای حل کردن اون احساس منفی ناخواسته انرژی بذارند. که اصلا چیز بدی به نظر نمیاد، ولی اگه راه حلی نباشه چی؟ اگه خود اون راه حل ، یک سری احساس منفی ناخواسته دیگه ایجاد کنه چی؟ نمی‌تونی بذاری به حال خودش باشه و تو یکم مقاوم‌تر باشی؟ شایدم من دارم بیش‌تر از دنیای مدرن فاصله می‌گیرم.

۳
دامنِ گلدار
۲۱ آذر ۲۲:۱۱

 حرفت واقعا درسته :)

این مطلب هم که قبلا دیده بودم درباره‌ی  تکنیک یک روانشناس ژاپنیه به اسم موریتا و با همین منطق که گفتی ایجاد شده :دی

پاسخ :

ای خدا، من می‌گم حرف‌هام خیلی هم پرت نیست :)))
این پست رو فردا می‌خونم و اگه چیز تازه‌ای به ذهنم رسید، می‌گم.
. یاسون .
۲۳ آذر ۰۰:۱۶

هرچی می‌ریم جلوتر، آدما راحت‌طلب‌تر می‌شن. مگر این‌که خودخواسته دنبال دردسر باشن. ریسک‌گریز شدن فقط یکی از اثرات متعدد دنیای امنِ مدرنه. آدم با خودش می‌گه وقتی می‌شه به حداقلی از رفاه دست پیدا کرد، چرا زور بزنه و خطر بیشتر رو تحمل کنن برای رفاه یا لذت بیشتر؟ البته همین رو هم احتمالا بشه منطقه به منطقه و کشور به کشور، روی نقشه رده‌بندی کرد. مثال ساده‌ش اینه که غرب قرار بوده جای کسایی باشه که از بقیه ریسک بیشتری رو قبول می‌کنن. و نتیجه هم داده. کارگرایی که ریسک کردن و بدون هیچ تضمینی از اروپا بلند شدن و رفتن آمریکا، احتمالا نسل خوشبخت‌تر و مرفّه‌تری دارن در مقایسه با کارگرایی که موندن تو کشورشون.

یه ویدیو از پرگر یونیورسیتی بود که توش طرف می‌خواست بگه بخشی تفاوت خواسته‌های جماعت راست‌گرا و چپ‌گرا توی آمریکا، برمی‌گرده به این که چپ به مراتب راحت‌طلب‌تره و ترجیح می‌ده یه دولتی پیدا شه که همیشه مدیریت کنه همه چیو. آموزش و کار و درمان و مدیا و چیزای مشابه اینا. ازونور راست‌گرا ترجیح می‌ده خودش چالش‌ها رو تجربه کنه، آزادی داشته باشه، خودشو تقویت کنه و تا جای ممکن به دیگران نگه چیکار کنن. برای همین هم دنبال اینه که بچه‌ش کمتر تو مدرسه باشه و بیشتر تو خونه و زمین بازی و پیش دوستاش زمان بگذرونه و یاد بگیره چطور باید با دنیا و چالش‌هاش کنار بیاد.

پاسخ :

بازم بحث آمریکا رو وسط کشیدی :))) ولی آره، من این شکلی فکر نکرده بودم، البته همچنان هم با چیزهایی که می‌دونم، سیستم کانادا و اروپا به نظرم بهتر از آمریکا میاد. یعنی توی این پست هم بیش‌تر از نظر فردی گفتم. نمی‌دونم، شاید از نظر جامعه هم این شکلی بهتر باشه.
و در مورد پاراگراف اول هم فکر نکرده بودم. می‌شه ریسک هم در نظر گرفت، ولی بیش‌تر سختی توی ذهنم بود. مثلا این پست دچار رو ببین.
. یاسون .
۳۰ آذر ۲۱:۱۶

می‌دونم. قرار به قانع کردن و اینام نیست. صرفا خواستم بگم هر جامعه‌ای در یک سطحی درگیره باهاش.

 

خوندم پستش رو. فکر کنم متوجه شدم چی می‌گی. چیز خوبیه به نظرم. آدم برای خودشم باید گاهی مسیرای خاکی رو امتحان کنه، کمترین فایده‌ش اینه که می‌فهمه اولا خاکی چطوریه-و بعدا در مواجهه با خاکیِ دوم، کمتر اذیت یا غافلگیر می‌شی- و ثانیا می‌فهمی چطور می‌شه از خاکیا گذشت.

پاسخ :

هومم، آره.

آره، دقیقا همین توی ذهنمه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان