انار

یک پستی داشتم خیلی وقت پیش، راجع به این که دوست ندارم توی دنیای خودم غرق بشم. پی چیزهایی که الان دوست دارم بگیرم و چیزهایی که دوست ندارم، حذف کنم و آخرش هی این زندگی تشدید بشه برام. 

بعد از Station Eleven تقریبا مداوم کتاب می‌خونم. خیلی خوشحالم از این بابت. انگار یک بخش از هویتم گم شده بود و پیداش کردم بالاخره. روش زیبایی برای کتاب انتخاب کردن پیدا کردم. Station Eleven کتابی بود که پگاه دوست داشت. آریستوتل و دانته کتاب محبوب مهشاد بود. Less کتابی بود که کلم یک بخشش رو گذاشت روی وبلاگش و من اون گوشه لینکش کردم. دوست دارم کتاب‌هایی که سرهنگ پرسپکتیو ازشون چیزی گذاشته هم بخونم. یک موزاییک درست کنم از آدم‌ها. تقریبا هیچی نمی‌دونم از این کتاب‌هایی که شروع می‌کنم به خوندنشون، و خیلی مناسبه، چون این‌طوری چیزها از کنترل من خارج‌اند و در به روی چیزهای جدید بازه.

یک چیزی با فرزانه شروع کردم که عمیقا دوستش دارم. براش یک پست از یک وبلاگ می‌فرستم و باید هر کدوممون یک چیزی راجع به اون پست بگیم. یک چیزی که به صورت مطلق راجع به اون پست نباشه و یک ارتباطی بین خودمون و اون پست باشه. مثلا این که من با فلان قسمتش ارتباط برقرار کردم، یا به نظر من این‌جاش اشتباهه یا درسته. همچین چیزی. می‌دونی، چون دوست ندارم تا ابد از متن‌های ذره‌ای ادبی فرار کنم. 

چنان با مکث و طمانینه انار می‌خورم که انگار آخرش قراره بهم شلیک بشه. دوست دارم به همون آهستگی و با همون تمرکز با چیزها برخورد کنم. حداقل با این چیزها.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان