من امروز اولین پاسخ نیمهمثبتم رو گرفتم. یعنی مثبت نیست، ولی ممکنه، و فقط ممکنه که این فرد بهم یک موقعیت دکترا پیشنهاد بده. بستگی داره به نمرههام. راستش یکم موقعیت عجیبیه، چون این انسان در واقع نوروساینس کار میکنه، و منم برای تحقیق روی Circadian rhythms یا ریتم شبانهروزی بهش پیام دادم و اتفاقا دقیقا هم گفتم که من تحصیلاتم در راستای نوروساینس نبوده، ولی دانش زیستشناسی مولکولی بالایی دارم.
ممکنه سوال پیش بیاد که چرا انسان باید در ایمیل برای موقعیت مرتبط به نوروساینس بگه که تحصیلاتش در راستای نوروساینس نبوده، که باید بگم من خیلی چشمم دنبال این آزمایشگاه نبود واقعا. یعنی اصلا چشمم دنبال نوروساینس نیست، بهخاطر همین هم خیلی برام مهم نبود و ترجیح دادم صادق باشم. کلا یعنی تصمیم گرفتم به افرادی که زمینهی تحقیقاتیشون دقیقا هدف اصلیم نیست، ولی بازم زیباست، پیام بدم که به هر حال شانسم بیشتر بشه.
حالا از صبح که این جواب ایمیل اومده، و منم به همه تاکید کردم که واقعا اتفاق خاصی نیست و فقط هم از این لحاظ خوشحال شدم که اولا فهمیدم ایمیل دانشگاه کار میکنه :)) (توقعات دانشجوی ایرانی ((:) و دوما خیلی هم پرت نیستم و امیدی هم هست، ولی با این وجود بازم در لحظاتی از روز به این فکر کردم که هومم ... من خیلی هم بدم نمیاد که دانشجوی دکترایی باشم که روی همچین موضوع زیبایی کار میکنه. با این که من روی ارشد تاکید دارم و دوست ندارم به این زودی برم سراغ دکترا.
بعدش نشستم فکر کردم که اصلا چی شد که با قاطعیت دور نوروساینس و خیلی چیزهای دیگه رو خط کشیدم. و دیدم معلوم نیست واقعا. دوست داشتم انتخاب کنم سریعتر و تکلیفم مشخص باشه.
میدونی، با یک نفر داشتم حرف میزدم و میگفت که خیلی باید با جامعه ارتباط برقرار کنی و ایزوله نشی توی دانشگاه، تلاش کنی با همه جور آدمی کنار بیای و خودش کارش خیلی اجتماعی بود و شاید داستان این نباشه واقعا، ولی حس کردم خودش هر بار میره سراغ کارش، یادش میاد که این اولش چقدر سخت بوده براش و چقدر زیباست که الان توش روون شده. مثل حس من به رایتینگ آیلتس مثلا. من هر بار رایتینگ کار میکردم، دوباره یادم میاومد که بابا، من چقدر افتضاح بودم و الان چقدر راحت میتونم نسبتا شیوا بنویسم.
یعنی چیزی که میخواستم بهش برسم، این بود که خیلی جالبه که واقعا هم لازم نیست یک موضوع توی ذهنت باشه و باهاش مثل نیمهی گمشدهات برخورد کنی. تو با اون موضوع فقط سریعتر از بقیهی موضوعات ارتباط برقرار کردی، قرار نیست فقط اون برات معنیدار باشه. بهجای غرق شدن توش و فراموش کردن موضوعات دیگه، میتونی ازش بهعنوان یک سرنخ برای درک کردن و ارتباط برقرار کردن با موضوعات دیگه استفاده کنی.