به کامل و بی‌نقص بودن توجهی نمی‌کنم، ولی به عالی بودن چرا.

یکی دیگه از سختی‌های ایمیل زدن اینه که تو چند ساعت وقت می‌ذاری و می‌دونی که به احتمال نود درصد یا بیش‌تر جواب مثبتی نمی‌گیری. مجبوری به تک‌تک جزئیات دقت کنی و هر ثانیه‌اش می‌دونی که اینم احتمالا یک تلاش بیهوده است. و نمی‌دونم، سخت‌ترین کار دنیا نیست، ولی از نظر روانی فرساینده است. راه دیگه‌ای هم نداری، تمام امیدت به انباشته شدن همین احتمالات کم‌تر از ده درصده. و مثلا جدا از ایمیل زدن و اپلای، چند بعد دیگه‌ی زندگیم هم همین مدلی شده حدودا. اگه بهترین تلاشت هم کنی، بازم اطمینانی نیست که درست بشه، و در واقع حتی احتمال زیادی هم نیست. این شکلی دیگه واقعا کمی عذاب‌آوره.

نمی‌دونم مربی رانندگیم بهش فکر کرده یا نه، ولی سیستم خیلی مشخصی برای ارزیابی داره. مثلا اولا نظر کلی نمی‌ده درباره‌ی رانندگیت. مثلا من همچنان نمی‌دونم در مقایسه با بقیه چطوری‌ام. به واکنش‌هات تک‌تک نظر می‌ده، مثلا واکنش‌های منفیش یکی اینه که می‌گه مثلا کلاچ رو یهویی رها کردی یا مثلا به جای فلان کارت باید بیسار می‌کردی یا هم این که رک و راست می‌گه واکنشت بد بود (احتمالا از این وقتی استفاده می‌کنه که می‌دونه که من می‌دونم که باید چی کار می‌کردم و نکردم و واقعا باید سرزنش بشم.) و واکنش‌های مثبتش هم اینه که یا می‌گه آفرین (وقتی که عملکردم درست بوده) و یا می‌گه عالیه (که مثلا موقع پارک‌ها و دور زدن که یکم سخت‌ترند، استفاده می‌کنه اگه واقعا روی حرکتم مسلط بوده باشم.) و وقت‌هایی که می‌گه عالیه، من واقعا پرواز می‌کنم، چون انگار خیلی تحت تاثیر قرار گرفته. 

این عالی بودن خیلی چیز زیباییه به نظرم. دوست دارم عملکردم این‌طوری توصیف بشه. الانم به خودم می‌گم که ببین، این‌ها همه‌اش تست و تمرینه که تو بتونی گاهی اوقات بدون یک جایزه‌ی فوری و قطعی تمام تلاشی که می‌تونی، بذاری وسط. بتونی فکرت رو کنترل کنی و یک استراتژی خوب انتخاب کنی و فقط پیش بری و هر دو ثانیه نایستی و به این فکر کنی که «نکنه نشه؟» و تو نمی‌خوای تمرین کنی و عالی بشی توش؟ این فکر فعلا آرومم می‌کنه، چون همین که دارم یک توانایی جدید به دست میارم، خودش خوشحال‌کننده است.

۶
‌‌ Elle
۱۱ آبان ۱۲:۳۰

سارا مربی رانندگی من خیلی تذکر می‌داد، اون موقع واقعا این کارش بعضی جاها روی اعصابم بود. مثلا می‌رسیدیم به سرعت‌گیر و هررر بار می‌گفت حالا بزن دنده یک و سرعتت رو بیار زیر بیست. ولی بعدها متوجه شدم هم این کار رو از روی عادت انجام می‌ده، همم اینکه اون صداش توی سرم موندگار شد :)) الان می‌خوام پارک کنم، دور بزنم، پشت چراغ قرمز بایستم و ماشین رو خاموش نکنم، همیشه صداش توی گوشمه. یعنی هم اون تذکرها خیلی تاثیر مثبت گذاشته، همم تعریف‌هاش. یادمه جلسه آخر گفت من اصلا دیگه ماشین رو کنترل نمی‌کنم چون خودت مسلط شدی. و من بعد یه سال هنوزم یاد این میفتم. 

می‌خوام بگم لازمه شاید گاهی اینطوری خودمون رو تشویق کنیم، هر چند تاثیر تشویق و تعریف بقیه واقعا بیشتره برای من، ولی هر جایی که دیدیم عملکردمون واقعا خوب بود، یه جایی برای خودمون بنویسیم که امروز عالی بودی، آفرین. این خودش ممکنه باعث شه برای نوشتن این جمله، تلاش کنیم عملکرد بهتری داشته باشیم.

پاسخ :

وای منم از این اعصابم خیلی خرد می‌شه، چون فکر می‌کنم لاید فکر می‌کنه من یادم نمی‌مونه :))) و دوست دارم خودم انجامش بدم بدون این که کسی یادآوری کنه. پس مثل این که یک فایده‌ای داره.

آره، برای منم با این که بازم تاثیر تشویق بقیه خیلی بیش‌تره، ولی خب، این که خودتم به خودت یادآوری کنی، باید کمک‌کننده باشه.
‌‌ Elle
۱۱ آبان ۱۲:۳۱

بعد از ارسال این نظر طولانی به این فکر کردم که نظرم پوینت خاصی نداشت :)) می‌تونی نادیده بگیریش.

پاسخ :

آه، نه بابا :)))
//][//-/ ..
۱۲ آبان ۰۶:۲۰

استاد رانندگی من یکبار گفت وقتی لاین عوض میکنی و یکی اجازه میده که بیایی جلوش، دستت راستت را به نشانه‌ی تشکر بالا کن. آن روز فکر کردم راننده‌ی پشت‌ سر دستم را نمی‌بیند و حرکت بی‌جایی است. اما بعدا وقتی خودم رانندگی میکردم و یکی دستش را به نشانه‌ی تشکر بلند کرد متوجه شدم که خیلی واضح میشه دید. دیگه هر بار کسی به من راه میداد دستم را بلند می‌کردم. هی هی هی ... چقدر دلم برای موترم تنگ شده :( از وقتی کوچ کردم موتر ندارم چون بوستون از شهرهایی نیست که آدم بخواهد آنجا رانندگی کند. 

 

به تو غبطه می‌خورم که رانندگی manual را یاد میگیری. من فقط اتومات بلدم :(

پاسخ :

وای الهه، چقدر عجیب که مربیت همچین چیزهایی یاد می‌داده. چرا بوستون از اون شهرها نیست؟

فکر کنم واقعا manual (اسم فارسیش یادم رفت) دو برابر سخت‌تر باشه، ولی خب، وقتی نیازی نداشته باشی، خیلی نباید فرق داشته باشه.
نورا
۱۲ آبان ۱۱:۲۲

سارا، فارسی‌اش می‌شه دنده‌ای :))

و این که کلا برای من خیلی عجیبه که کسی این جنبه‌های انسانی رو هیچ‌جا یادت نمی‌ده و خودت باید یاد بگیری‌شون. الان مثلا الهه که گفت، من تصمیم گرفتم از این به بعد دستم رو برای افراد به نشونه‌ی تشکر بلند کنم. چون به نظرم واقعا رانندگی بیشتر از این که یه عمل فنی و خشک باشه، به تعاملاتت با آدم‌ها و افکار درونی‌ات برمی‌گرده. یعنی مثلا مشخصا وقتی فکرت درگیر باشه و با دنیا جنگ داشته باشی، مثل من با تابلوی راهنمایی رانندگی تصادف می‌کنی :))) وگرنه واقعا اون بخش فنی‌اش چیزیه که با نهایت یه سال پشت فرمون نشستن، خوب یاد می‌گیری.

من یادمه که از مربی‌ام یا از افراد خانواده‌ام که کنارشون رانندگی می‌کردم، خیلی این نکته توی ذهنم موند که «باید گرگ باشی و حق خودت رو بگیری توی رانندگی. وگرنه کسی برات کاری نمی‌کنه.» و من مثلا خیلی اصرار دارم به این که توی رانندگی مهربون باشم و عجله‌ای نداشته باشم (بیشتر برای این که از فحش خوردن، استرس می‌گیرم.) و همه‌ی قوانین رو کامل عمل کنم و هی قوانین رو موقع انجامشون توی ذهنم مرور می‌کنم. اما در نهایت فکر می‌کنم شاید 30 درصد آدم‌ها هم نباشند که مثلا از راهنما استفاده می‌کنند. یعنی این خیلی ناامیدم می‌کنه که علاوه بر این که اصول انسانی توی چیزی که این‌قدر اهمیت داره رعایت نمی‌شه، تو هم می‌تونی اصول یک کار رو بلد نباشی و باز هم توش برنده‌تر از کسی باشی که بلده و با اصول پیش می‌ره.

 

بعد سارا، یه چیز بامزه درباره‌ی رانندگی اینه که به ازای هر یک‌باری که پشت فرمون می‌شینی، اگر به صورت روباتیک رانندگی رو انجام ندی و واقعا کار خودت رو شبیه همون مربی‌ات تحلیل کنی، چیز برای یاد گرفتن وجود داره. یعنی انگار هیچ‌وقت ته نداره و هیچ‌وقت نمی‌تونی بگی من کاملا مسلطم، چون فرداش که بشینی پشت فرمون، دوباره می‌بینی که مسلط‌تر از دیروزی. (یا حداقل من در آستانه‌ی دومین سال از رانندگی‌ام این حس رو دارم.)

پاسخ :

آخه زهرا، به این جمعیت نگاه کن :))) واقعا میل آدم به قتل زنده می‌شه :)))) یعنی به نظرم خیلی خیلی سخته که توی رانندگی آدم باشی. یعنی این‌قدر من صحنه‌های خنده‌داری دارم می‌بینم هر روز از صحنه‌هایی که خودم دارم به قوانین اولیه عمل می‌کنم، و بقیه‌ی افراد گواهینامه‌دار که اغلب کاملا انگار از وسط جنگل اومدند. نمی‌دونم، خیلی سخته انگیزه‌ای برات بمونه. 

ببین مسلط از چه لحاظ؟ از این لحاظ که قوانین رو بهتر رعایت کنی، یا ماشین رو بهتر کنترل کنی؟
نورا
۱۲ آبان ۱۱:۲۳

بعد از ارسال این نظر طولانی به این فکر کردم که نظرم پوینت خاصی نداشت :))

می‌تونی نادیده بگیریش.

پاسخ :

گیف پسرک.
جوزفین مارچ
۱۳ آبان ۰۸:۱۵

بیشتر دومی منظورم بود. ولی این لحاظ هم هست که بتونی خودت رو با قوانین کاملا سازگار کنی و اون‌هایی که واقعا مورد استفاده ست رو رعایت کنی. چون انگار یه سری‌هاش واقعا زیادی و اضافه‌اند و اگر رعایتش کنی، برای بقیه رانندگی سخت‌تر می‌شه. 

پاسخ :

آخ دقیقا زهرا، منم به همین فکر می‌کنم، ولی می‌ترسم شخصی‌سازی قانون ایده‌ی خودخواهانه‌ای باشه. ولی واقعا بعضی قوانین انگار کاربردی ندارند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان