یک چیز جالب دیگه در مورد listeningهای آیلتس این بود که توی یکی از قسمتهاش، معمولا دوتا دانشآموز راجع به یک پروژهی مشترک حرف میزدند و چند بار چیزی شنیدم توی این مایهها که استادشون بهشون گفته نظر شخصیشونم مطرح کنند. مثلا در مورد چیزهای خیلی عمومی. مثل روشهای مقابله با گرمایش هوا، یا حمل و نقل عمومی. بعد به این فکر کردم که توی این چند قرنی که من درگیر درس خوندن بودم، تا حالا پیش نیومده، یا حداقل خیلی کم پیش اومده که کسی ازم بخواد در این زمینهها نظر بدم. نه این که فقط با من مشکل داشته باشند، کلا توی سیستم آموزش پرورش همینطوریه فکر کنم. و الان به نظرم عجیب میاد.
یعنی یک بخشیش شاید به جامعه هم برگرده. این که «دربارهی موضوعی نظر نده که چیزی راجع بهش نمیدونی.» و به صورت کلی، بهتره نظری ندی، حتی اگه هم سوادی داشته باشی، احتمالا داری اشتباه میکنی. یک لحن محتاطی همیشه هست. خوبه که محتاطه و احتمالات مختلف در نظر گرفته میشه، ولی انگار بیفایدهاش میکنه. بهعلاوه، خیلی هم کار ترسناکیه. من قبل از نظر دادن راجع به هر موضوعی تقریبا، کلی مجبورم تاکید کنم که «این نظر منه، لطفا بذار زنده بمونم.»
امروز یک کاری رو امتحان کردم برای درس خوندن، که با لحن خودم خلاصه بنویسم، که همیشه وحشتزدهام میکنه، چون میترسم علمی نباشه. انگلیسیش غلط داشته باشه. همچین چیزهایی. ولی به نظرم خیلی مهمه. چون میدونم ممکنه اشتباه کنم. ولی تمام نظرات خوبی که بهمون کمک کردند، از افرادی اومدند که احتمالا خیلی نظرات اشتباهی هم دادند در طول زندگیشون. و نظر دادن هم مهارته دیگه. باید ارزیابی کنی، تصمیم بگیری، و دفاع کنی.
به نظرم جای ممنوع کردن نظر دادن برای انسانها، باید روی این تمرکز کنی که متعصب نباشی. بفهمی که چیزهای زیادی هست که نمیدونی و نسبت به تغییر نظراتت باز باشی. منم تلاش میکنم دربارهی درسهام فکر کنم و نظر بدم. امروز استادم ازم پرسید به نظرم اصل حرفی که مقالهای که خوندم، زده، چیه، و گفتنش واقعا کیف داد.