دونات و قهوه

پریروز پگاه ایده‌ی درخشان دیت در موزه رو مطرح کرد و من هنوز دارم بهش فکر می‌کنم. واقعا خشم آدم برانگیخته می‌شه وقتی یهو می‌بینه این‌قدر از احتمالات مختلف چشم‌پوشی کرده.

من واقعا از مفهوم دیت خوشم میاد. که از یک نفر که خوشت میاد برای یک فعالیت جالب دعوت کنی. کاش می‌شد دیت برای دوستی داشتیم. حالا با دعوت کردن به دونات و قهوه ترم پیش آشنا شدم. شاید اون معادل دیت برای دوستی باشه. یک روز حتما امتحانش می‌کنم.

همه‌ی این‌ها از اون روز میاد که من موقع رد شدن از کنار بوفه به سینا گفتم دلم هوس چایی کرد، و سینا یهو گفت بریم چایی بخوریم و این ایده‌ی غلط در ذهن من شکل گرفت که اگه کسی به اندازه‌ی کافی ازت خوشش بیاد، تن به ایده‌های احمقانه‌ات می‌ده، و برای فردی که به اندازه‌ی من ایده‌های احمقانه داره و حتی اگه خودش کم بیاره، دوست‌هایی داره که ایده‌های احمقانه‌تری دارند، چه چیزی بهتر از این.

۵
hamid vasheghani
۳۱ مرداد ۰۸:۲۰

من خوشبینانه 50% از حرفت رو فهمیدم.

پاسخ :

نیمه‌ی اول؟ :)))
نورا
۳۱ مرداد ۱۰:۵۳

وای سارا، من یک‌بار بهت گفتم که خودم وقتی تنها باشم دوست دارم که چیزهای کوچک کوچک ولی در جاهای مختلف بخورم. مثلا از سمت میدون انقلاب که به سمت دانشگاه حرکت می‌کنم، دونات بخورم و جلوتر شیرکاکائوی داغ و بعدترش شربت خاکشیر یا ناپلئونی فرانسه و گاهی حتی دوست دارم که مثلا یک‌دونه میوه از میوه‌فروشی بخرم و توی راه بخورم. ترم اول از این نظر برای من بهشت بود، از تقاطع وصال و طالقانی بستنی قیفی می‌خریدم و یه کم جلوتر توی تقاطع طالقانی قدس، بوی املت می‌زد توی دماغم ولی من از سوپری کنار اون رستورانه، یه کیک کوچک می‌خریدم و متاسفانه یا خوشبختانه دیگه می‌رسیدم به دانشکده. فکر کنم تعریف رابطه‌ی موفق برای من اونجایی تعریف شده که بتونم همین‌قدر یهویی تصمیم‌های کوچک متوالی بگیرم و اون فرد هم باهام همراه بشه. حالا ممکنه این رابطه دوستانه باشه یا عاطفی.

 

+سارا وبلاگ تو تنها جای عمومیه که من می‌تونم برای یکی دیگه با خیال راحت از خوراکی‌ها حرف بزنم. و من عاشق حرف زدن از خوراکی‌هام.

پاسخ :

ای خدا، انصاف نیست، راه من از دانشگاه به خوابگاه کویر بود. تازه گاهی اوقات هم به مستطیل برمی‌خوردم که انگار داشت از دانشکده‌ی فیزیک برمی‌گشت. زهرا، ولی فرانسه واقعا بهترین جاییه که می‌تونه توی مسیر بعدازظهرت به سمت خونه باشه.

+ زهرا، ساکت باش، من چند روز پیش یک وویس یک دقیقه‌ای از تو راجع به نحوه‌ی خوردن آب‌هویج بستنی گوش دادم و هنوز زخم‌خورده‌ام.
میم _
۳۱ مرداد ۱۶:۲۴

عمر واقعا کوتاهه که دیوونه نباشی

پاسخ :

من همیشه از خجالت‌زده کردن خودم می‌ترسم.
شاگرد بنّا
۰۲ شهریور ۱۶:۴۱

ربطش به عنوان؟!

پاسخ :

من واقعا تا حالا پستی ننوشتم که این‌قدر عنوانش بهش مربوط باشه، توی خود پست یک جایی اشاره کردم.
hamid vasheghani
۰۳ شهریور ۰۸:۴۵

اینو یک جا دیگه هم خونده بودم.... تلگرام شاید 

پاسخ :

پست رو؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان