فردا امتحان مهندسی ژنتیک دارم. چیز ترسناکی نیست. حجمش کمه نسبتا و قبلا خوندم. ولی واحد جالبی بود، چون یادمه که توی کتاب زیست پیشدانشگاهی همین مبحث بود که باعث شد من کلا اینجا باشم. ولی الان دقیقا واحد مورد علاقهام نیست. بدمم نمیاد اصلا ولی عاشقش نیستم و گاهی اوقات یکم خستهکننده میشه. این بحث تکنیکها کلا خیلی برای من جالب نیست. اگه یک نفر بیاد با بیان جذاب برام یک تکنیک هوشمندانه توضیح بده، خوشم میاد، یا دوست دارم توش خوب باشم، ولی فکر نکنم کلا اینجا chemistryای باشه. بهخاطر این دارم بهش فکر میکنم که چند روز پیش داشتیم با یکی حرف میزدیم و اینطوری بود که طرف خیلی از سلولهای بنیادی سر درمیآورد. از همون کارشناسیش رفته بود سراغش و الان حسابی متخصص بود. بعد خوشم میاومد ازش. این که آدم توی یک حوزهی نه حتی پیچیدهای مسلط باشه، برام زیباتر از اینه که توی یک علم پیشرفتهای و زمینهی بزرگتری تلوتلو بخوره.
قبلا خیلی اصرار داشتم که درخشان باشم. چند روز پیش فکر کردم خیلی هم مهم نیست واقعا. یعنی حداقل نمیتونه هدف اساسیم باشه. چون درخشان چیزیه که مردم تعیینش میکنند و مردم توی علم هم واقعا چیز زیادی نمیدونند. تو ممکنه یک کار اساسی کنی، ولی توی زمان خودت نفهمند، یا چیزی بارت نباشه و نوبل بگیری. خلاصه چیز کاملا مطمئنی نیست.
فرزانه یک بار میگفت این خوبه که من همه چی رو قضاوت میکنم. یعنی راجع به چیزهای زیادی که واقعا بهم مربوط نیستند، نظرات پرحرارتی دارم. نه زندگی مردم فقط، بیشتر فیلمها، کتابها، ترندهای توییتر یا همچین چیزهایی. دلیل خیلی مشخصی ارائه نداد. خودمم بدم نمیاد از این ویژگیم. انگار دنیایی که دارم، میشناسم؟ پام روی زمینه؟ بهم یک جور احساس امنیت میده. الان توی وضعیتیام که هیچی نمیدونم. به بحثهای مردم توی ردیت نگاه میکردم و طرف هیچکس نبودم و در نهایت هم نظری نداشتم.
دیشب به پگاه گفتم که قصد دارم جستجوی بیرحمانهای برای آهنگهای زیبا شروع کنم، برای تابستون، که واقعا bold of me. من کاملا میتونم یک روز تمام به یک آهنگ گوش کنم. دوباره و دوباره. و آهنگهای جدید و تصور درک نکردنشون وحشتزدهام میکنه. الان برای اولین بار در سالها دارم Release Radar اسپاتیفای رو امتحان میکنم (آهنگهای جدید هنرمندهای مورد علاقهات) چون عکس Imagine Dragons داشت. باید این آهنگ جدیدشون چند ساعت قبل اومده باشه. یک آهنگ جدید برای این که وقتی هوا تاریکه و توی حیاط نشستم تا از شبهای تابستونی استفاده کنم، بهش گوش کنم و حس کنم دارم واقعا زندگی میکنم.