در مدح Good enough

من عادت ندارم آرایش کنم، احتمالا چون مامانم هم اصلا آرایش نمی‌کرده و همچنان قانع نشدم چرا اصلا باید سر همچین چیزی وقت بذارم و یکم هم می‌ترسم که اگه طرفش برم، کم‌کم باعث بشه با خودم راحت نباشم. به‌خاطر همین، کلا این دنیا خیلی ازم دوره و هیچ شناختی ندارم ازش (به جز علاقه‌ام به خط چشم و رژهایی که رنگ‌های عجیب دارند). ولی گاهی اوقات که یک برخوردی دارم، واقعا حیرت‌زده می‌شم که انسان‌ها به چه چیزهایی گیر می‌دن. مثلا داشتم به فرزانه می‌گفتم که واقعا چرا انسان باید ابروش رو شونه کنه؟ من واقعا در طول روز به چیزهای پرتی فکر می‌کنم و حتی من هم به همچین چیزی تا حالا فکر نکردم. فرزانه گفت چون کیف می‌ده، و خب حالا این یک چیزی، ولی پوینت اصلیم همینه که اگه تو بخوای به یک چیزی (اونم یک چیزی مثل ظاهرت) گیر بدی، قطعا یک چیزی می‌تونی پیدا کنی. و نمی‌دونم، واقعا آشفته‌کننده است :)) یعنی می‌گم من که دقیقا ذره‌ای از وقتم مشغول این زمینه نیست، با خودم نسبتا در صلحم، بقیه هم باهام نسبتا در صلح‌اند، و فکر می‌کنم کاملا اشتباه نباشه اگه بگم فعالیت بیهوده‌ایه.

لطفا منظورم رو اشتباه نفهمید؛ آخرین چیزی که در این دنیا برای من مهمه، آرایش کردن دیگرانه و این‌جا صرفا یک مثاله برام. یعنی داشتم راجع به این با خودم غر می‌زدم، و دیدم خودم توی خیلی دیگه از زمینه‌ها همین شکلی‌ام. در طول روزم، اگه دقیقا کوچک‌ترین بی‌نظمی‌ای باشه، یک سیستم سختگیرانه مشخص می‌کنم که مطمئن باشم تکرار نمی‌شه. و خب اون سیستم سختگیرانه خودش چند تا بی‌نظمی دیگه پدید میاره و به همین شکل ادامه پیدا می‌کنه. قرار نیست یک روز به نظم دلخواهم برسم با این روند. خلاصه به نظرم احتمالا برام مفید باشه که تلاش کنم بیش‌تر به کلیت ماجرا نگاه کنم و این‌قدر بابت چیزهای کوچک اذیت نشم. گاهی اوقات جزئیات واقعا جزئیات‌اند و نه چیزی بیش‌تر.

 

پی‌نوشت: البته این وسواس فقط مربوط به من نیست. کلی محتوا راجع به این وجود داره و تولید می‌شه که چطور «هر دقیقه» از روزمون مفید باشه.

۲
Dorothy __
۱۹ خرداد ۱۲:۴۸

من موقعی که دانشگاه ها حضوری بود، کرم پودر و رژگونه می زدم و تو چشمامم خط می کشیدم. همین فعالیت، صبح ها یک ربع و قبل نماز هم یک ربع ازم وقت می گرفت و الان که فکرش رو می کنم خیلی کار بیهوده ای بود =)) و واقعا پشیمونم که همون نیم ساعت رو هم صرف همچین کاری می کردم =)) چون روز من بدون اون چیزها هم خوب می گذشت =))

پاسخ :

آره می‌فهمم :)) ولی خب منم که همچین فعالیت بیهوده‌ای ندارم، فعالیت‌های بیهوده‌ی دیگه‌ای دارم :))) اگه به کم‌رنگ شدن پشیمونی‌ت کمک می‌کنه :))
‌‌ Elle
۱۹ خرداد ۲۱:۴۵

منم خیلی کم آرایش می‌کنم، ینی از وقتی ماسک می‌زنیم بیرون رفتنی هیچ وقت آرایش نکردم. چون برام مهمه که آدما به قیافه بدون آرایشم عادت داشته باشن. ولی مثل تو هم دور نیستم ازش و یه سری برند می‌شناسم و چندتا تکنیک بلدم. می‌دونی به نظر من مهم اینه که آدم مرز یه سری کارها رو مشخص کنه برا خودش. مثلا من زیاد آرایش نمی‌کنم ولی به نظرم بیهوده هم نمیادـ چون مثل فیلترای اینستاگرام و اسنپ چت نیست عملکردش، صرفا زدن یه ریمل و رژ می‌تونه قیافه‌ت رو پنج درصد بهتر کنه مثلا. به من این حس رو می‌ده که دارم یه کار سرگرم کننده انجام می‌دم که باعث می‌شه حس بهتری داشته باشم. مثل پوشیدن لباسیه که دوستش دارم.

نمی‌دونم چرا این قدر نوشتم ولی دوست دارم اگه یه روز پیش هم بودیم آرایش ساده خودم رو امتحان کنم رو صورتت و ببینی که ممکنه خوشت بیاد و بیهوده نباشه اونقدر :))

+ منظورم از آرایش در حد خیلی طبیعی و ایناست، نه گریم و تغییر قیافه.

پاسخ :

آره النا، موافقم کاملا. یعنی منظورم همینه که توی خیلی از زمینه‌ها همین هشتاد درصد بودن کافی و مناسبه. بخوای دنبال بی‌نقص بودن باشی، اتلاف وقت و انرژی و واقعا فرسایشیه. 

امتحان که کردم :))) به نظرم خودم خیلی بهم نمیاد. البته بازم دوست دارم چیزی که می‌گی امتحان کنم :)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان