یک روز که با هم توی ماشین نشستیم و دارم رانندگی می‌کنم و داری غر می‌زنی، برات تعریفش می‌کنم که ببینی من توی چه دیوونه‌خونه‌ای بزرگ شدم.

داشتم اتاقم رو تمیز می‌کردم و فکر می‌کردم که یک خاطره‌ی دور اومد توی ذهنم. مامان و بابام و تقریبا تمام فامیل‌هامون اهل سنت‌اند. (شخصا مسلمون هم محسوب نمی‌شم احتمالا) و توی تمام دوران تحصیلم مخفیش می‌کردم و خیلی هم می‌ترسیدم وقتی کوچک‌تر بودم. نه این که بترسم کسی کاریم کنه، فقط نکته‌ی خجالت‌آوری بود انگار. بعضی اوقات هم غم‌انگیز. خاطره‌ام این بود که اول راهنمایی که من همچنان با آتئیسم آشنا نبودم و پیش‌فرض این بود که من هم باید یکم مومن باشم، یک مدرسه‌ی قرآنی بعد از کلاس‌های مدرسه‌مون بود، که فکر کنم من اصلا به‌خاطر این توش ثبت‌نام کردم که فرزانه هم ثبت‌نام کرده بود. و مدرسش یک زن جوون خیلی مذهبی بود (طبعا) که البته انسان خوبی بود، ولی چیزهای ترسناک و تحقیرآمیزی راجع اهل سنت می‌گفت. منم بچه بودم، و در این حد مخفیش می‌کردم که فرزانه تا پیش‌دانشگاهی‌مون نمی‌دونست. در درون می‌ترسیدم و تلاش می‌کردم به روی خودم نیارم که کسی نفهمه :))) خدایا، الان که بهش فکر می‌کنم هم‌زمان خیلی غم‌انگیز و بامزه است. یازده سالم بود و گناه داشتم.

یک خاطره‌ی دیگه هم بود، کلاس چهارم دبستان که بودم، بازم بحث اهل سنت شد سر کلاس، و جلوییم یهو برگشت و آروم گفت «می‌شه من یک چیزی بهت بگم؟ من سنی‌ام.» و منم آهسته گفتم «عه! منم!» خیلی احساس آسودگی کردم یهو. کلا توی هر مقطعی براساس فامیل‌ها و اصالت‌ها با بعضی از افراد دیگه که سنی بودند آشنایی داشتم. سر کلاس‌های دینی که بحث‌های تحقیرآمیز می‌شد، به هم نگاه می‌کردیم. یعنی دیگه توی دبیرستان اهمیتی نمی‌دادیم، ولی وضع عجیبی بود.

۱
//][//-/ ..
۰۸ خرداد ۰۱:۳۲

باز تصور کردم که عنوان برای من است :) 

من برعکس در افغانستان شیعه بودم. البته هیچوقت مشکلی پیش نیامد ولی اقلیت بودیم. 

پاسخ :

من توی خیالم به دختر دبستانیم نوشته بودم، ولی عمیقا حس خوبی بهم دست می‌ده از این که تونستی باهاش ارتباط برقرار کنی.
اون موقع خیلی برام عجیب و خوشحال‌کننده بود که توی بقیه‌ی دنیا سنی‌ها بیش‌ترند :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان