توی آکادمی یک سری افراد هستند که بهشون میگیم rising star. از این افرادی که جووناند، باهوش و محشرند و کلی مقالههای جالب دارند و مشخصه آیندهی درخشانی در انتظارشونه. این افراد عمیقا برام جالباند و مشکل اینه که اگه ازم بپرسی آیا دوست دارم همچین فردی باشم، میگم «آمم، آره، حتما». کاملا بیعلاقه. از خودم میپرسم چی هست که عمیقا بخوایش توی این محیط. اکثر اوقات هم به نتیجهای نمیرسم.
امروز لینکدینم رو چک کردم و یک پستی بود که یک نفر گفته بود figure مقالهاش به عنوان طرح جلد یک ژورنال معروف انتخاب شده. و فکر کردم خدایا، همچین چیزی. در قدم اول از خودم تحسین و تقدیر به جا میارم که حسودی رو به الهام تبدیل کردم (واقعا بهترین رویکرد موقع چک کردن لینکدین) و دو این که من دوست دارم محتوای درست و دقیق تولید کنم. این تصویر پایینی مربوط به حرفهای یکی از نوبلیستهاست (Tasuku Honjo) و هر بار دیدنش عمیقا به من حس خوبی میده. میدونی، چون ارزشهاییاند که من عمیقا قبولشون دارم. و بسته به چیزهای بیرونی نیست.
من میتونم یک روز دیر بیدار بشم و دیر صبحانه بخورم و در غم غرق باشم و بعدش به این نگاه کنم و بشینم سر درسم. مثل الانم کاملا پریشون باشم و بهش نگاه کنم و فکر کنم چیزی که اینجا واقعا مهمه، اینه که من دارم شجاعت به خرج میدم. وقتهایی که فقط بهخاطر ساعت مطالعه میخونم، به این نگاه کنم و بگم «سارا اگه میخوای استراحت کن، برو استراحت کن، اگه هم میخوای درس بخونی، جوری که شایسته است درس بخون.» من دوست دارم همچین فردی باشم. این چیزیه که عمیقا و با تمام وجودم دوستش دارم. این که همچین فردی بشم. چون این شکلی نیست که من صرفا تصمیم بگیرم که بشم، و یهو شده باشم. باید تلاش کنم دقیقتر باشم، بیشتر تلاش کنم، بیشتر فکر کنم، منظمتر باشم، به چیزهای بیفایدهی کمتری فکر کنم و با آدمهای زیبای بیشتری در ارتباط باشم که یادم نره.