Jungle

می‌دونی، دقیقا دارم فقط از تصوراتم و چیزهایی که دیدم می‌گم، ولی به نظرم، خیلی راحته که مخصوصا توی این رشته‌ی ما گم بشی. رشته‌ی ما منظورم زیست‌شناسیه بیش‌تر. یعنی حتی با این که خیلی چیزها خوندی، در نهایت خودت با دست خودت، به یک تکنسین آزمایشگاه تبدیل بشی. طبعا هم نمی‌گم که تکنسین آزمایشگاه شدن چیز بدیه، ولی فکر نکنم کسی تا دکترا بخونه برای این که هیچی از دانشش استفاده نکنه.

یک بار داشتم با یکی از بچه‌های خوابگاه که فیزیک می‌خوند، حرف می‌زدم، (وای الان دوباره یادم افتاد این فرد یک بار که مریض بودم و هیچ ارتباطی هم نداشتیم، برام سوپ آورد. چرا بعضی افراد این‌قدر زیبائند؟) و می‌گفت که هم‌اتاقی زیست‌شناسی‌ش خیلی راحت‌تره کارش. می‌ره آزمایشگاه و وقتی برمی‌گرده، دیگه کارش تمومه. و خب، احتمالا نباید این‌طوری می‌بود.

یعنی مثلا ریاضی و فیزیک این‌طوریه که همون مرحله‌ی کسب دانشش هم سخته. ولی زیست نه واقعا. هوش زیادی نیاز نیست برای این که قدم به قدم پروسه‌های زیستی رو بفهمی، ولی موضوع اینه که تو برای این که زیست‌شناس بشی، باید از تک‌تک اون اجزایی که می‌خونی، یک تصویری دربیاری و طبق تجربه‌ی من، این مرحله دیگه طاقت‌فرساست. هم زمان می‌خواد، هم مطالعه‌ی بالا، هم تمرکز، هم حافظه و احتمالا چند تا چیز دیگه.

و چقدر فوق‌العاده، چون من رهبر سطحی خوندن جهانم. و هی می‌خونم و هی می‌خونم، و یادم نمی‌مونه، و هیچ‌وقت هم این درست نمی‌شه، چون خوشبختانه ویژگی مثبت دیگه‌ای که دارم، اینه که از محک زدن خودم می‌ترسم. بنابراین در یک مرحله‌ای می‌بینم که من در حقیقت هیچی یاد نگرفتم. یعنی بله، یک چند تا اسم به نظرم آشنا میاد، ولی حتی با حذف جزئیات، من ابدا نمی‌تونم چیزی که خوندم، برای کودک پنج ساله که هیچی، حتی همکلاسی‌هام توضیح بدم.

به خاطر همین، الان هی تلاش می‌کنم از خودم سوال بپرسم، هی برای دانشجوهای خیالی‌م توضیحشون بدم و خیلی کمک می‌کنه، چون کابوس من اینه که استادی بشم که از روی اسلاید می‌خونه. هی فلش‌کارت درست می‌کنم. هی از هر صفحه‌ای که می‌خونم، یک سری تصاویر کوچک می‌سازم، که بعدش شاید از روی این تصاویر کوچک، بتونم تصاویر بزرگ‌تری بسازم.

و نمی‌دونم، مثلا الان حواسم هست. باز خیلی زود حواسم پرت می‌شه و بازم به سطحی خوندنم ادامه می‌دم. ولی احتمالا بتونم یک روشی پیدا کنم که به طور مستمر بهم یادآوری کنه که با اون روش انباشت اطلاعاتم، به هیچ‌جا نمی‌رسم و آخرش استادی می‌شم که کلاسم، وقت مرده‌ی دانشجوهامه.

۳
خورشید ‌‌‌
۲۰ اسفند ۱۳:۵۹

من تجربه‌ی مشابهی داشتم در زندگی پژوهشی در ادبیات و چیزی که خیلی زیاد کمکم کرد، مدتی تدریس بود. این تمرین‌ها رو با دانشجوهای خیالی همه‌مون داشتیم ولی بالأخره یک مقدار کاهلی و شاید بی‌انگیزگی در همه‌ی ما هست که شاید به خاطر این باشه که در موقعیت‌های انتزاعی اجبار و هدف خیلی کمرنگ‌اند. کلاس فوق برنامه‌ی دبیرستان درس می‌دادم به کسانی که ضعیف بودند در اون درس و موظف بودم که ساعاتی از هفته سر کلاس حاضر بشم و براش پول می‌گرفتم. خیلی ذهنم رو ورزیده کرد، چون اطلاعاتم رو باید به کسی که هیچ اهمیتی نمی‌داد و هیچ علاقه‌ای نداشت به گفته‌های من، منتقل می‌کردم. موقع خوندن حالا خیلی خلاق‌ترم و می‌تونم شیره‌ی متن رو دربیارم و به خاطر بسپرم. واقعا به نظرم فرایند مطالعه یک مرحله‌ی جمعی‌خوندن و بحث‌کردن باید داشته باشه چون از حالت بسته‌بودن توی ذهن بیرونش میاره و واقعی‌تر می‌شه و با جزئیاتی که بهش می‌چسبند از محیط، به‌یادموندنی‌تر.

پاسخ :

وای آره، من اتفاقا خیلی خیلی هم دوست دارم تدریس داشته باشم. ولی راهی براش پیدا نکردم. و واقعا این چیزی که پیدا کردین، هیجان‌انگیز و زیبا به نظر میاد :)
‌‌ Elle
۲۱ اسفند ۱۲:۱۱

ایموجی دست دادن، برای پاراگراف سوم.

می‌دونی داشتم فکر می‌کردم شاید بتونی توی یه وبلاگی، سایتی جایی بعضی چیزهای مربوط به رشته‌ت رو بنویسی. چون علم واقعا جالب و جذابه، به فارسی هم منابع خیلی محدودن، یکم شبیه تدریسه. ولی نمی‌دونم.

پاسخ :

النا باورت نمی‌شه چقدر وقت‌گیره :))))
و اصلا خیلی موانع سر راهشه. چون افراد علمی معمولا زبانشون خوبه. و برای افراد غیرعلمی هم منابع مقدماتی زیادی هست همچنان. به خاطر همین انگیزه‌ای ندارم. یک انسانی پیدا بشه که من شفاهی براش زیست توضیح بدم خوبه :))
‌‌ Elle
۲۲ اسفند ۰۷:۵۶

پیشنهاد آخر: کانال یوتوب :)))

پاسخ :

دبیرستان، تموم شد و بس :))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان