دوشنبه ۲۷ بهمن ۹۹
دخترخالهی چهار سالهام همچنان عاشقمه و این من رو حیرتزده میکنه. اصلا ایدهای ندارم که چرا باید از من خوشش بیاد. چرا باید اینطوری پیگیر باشه. اصلا ایدهای ندارم که چرا از من خوششون میاد. میفهمم که دوست دارند باهام حرف بزنند، و میفهمم که وقتی با همیم، خوشحالاند و بهشون خوش میگذره، ولی نمیفهمم چرا.
از خودم بدم نمیاد، ولی به صورت یک کل، خودم رو دوست ندارم. شاید حتی حس بدی دارم به خودم؛ نمیدونم. ولی ناخوشاینده. داشتم برای پگاه و مهشاد لیست میکردم که از میم خوشم میاد، چون مهربونه و زیاد میخنده. و فکر کردم که خب منم مهریونم (دقیقتر، خوشاخلاقم، ولی به هر حال) و زیاد میخندم، پس چرا اینقدر برام غیر قابل باوره که کسی ازم خوشش بیاد و کسی از صرف بودنم لذت ببره؟
کاش اینطوری نباشم.