ازشون خوشم نمیاد. در واقع نه از خودشون، فقط از روندی که دارند طی میکنند. از این که اینقدر دنبال انتشار مقالهاند، اینقدر همه چیز براشون عدد شده، اینقدر که انگار اصلا نمیدونند دارند چی کار میکنند.
داریم با فارغالتحصیلهامون مصاحبه میکنیم. چند تا از سوالهامون راجع به اینه که نقطهی عطف کارشون کجا بود، یا اصلا سوال اساسیشون چیه. واقعا برای چی دارند این همه کار میکنند و خب، نمیتونم تعمیم بدم چون کم پیش رفتیم هنوز، ولی حس میکنم خیلیهاشون دقیقا ندونند دارند چی کار میکنند؛ از یک مقاله به مقالهای دیگه میپرند فقط. از یک سمت به سمت بالاتر.
فکر نکنم نقص اونها باشه خیلی، صرفا سیستم در نهایت همچین فردی میسازه که فقط عددها براش مهمند. و من واقعا دوست ندارم این طوری بشم. واقعا. دوست دارم وقتی ازم میپرسند چی کار کردم و دارم چی کار میکنم و در نهایت، دوست دارم به چی برسم، بتونم روشن، واضح و مختصر جواب بدم. بدون استفاده از اسم دیگران، دانشگاه یا عددی.
تصویری از آینده ندارم، ولی یک سری کلیدواژه هست. Biomedicine، سوئد، این که مسلط باشم، این که در نهایت یک کار واقعی بکنم. راستش الان حس نمیکنم از پس هیچکدومشون بربیام، ولی به هر حال، امتحان کردنش ضرری نداره.