يكشنبه ۱۰ مرداد ۹۵
زندگی هر روز داره مسخره تر میشه : تا وقتی من و صبا کوچیک بودیم تا من یه باشه ی کشدار می گفتم صبا میفتاد به دست و پام(حتی اگه نمی دونست چه کاری کرده که منو ناراحت کرده) الان دقیقا نه ساعته که با هم قهریم و هنوز نیومده معذرت خواهی کنه.
و در ضمن ، یه سری چیزا هست بین خواهرا که هر کسی نمی تونه درک کنه، چیزایی مثه این که حتی اگه من صبا از قصد بندازم زیر تریلی ، بازم اونه که باید معذرت خواهی کنه.