يكشنبه ۸ اسفند ۹۵
این که مامان وقتی میریم رستوران ، همیشه آخرش غذاها رو جمع و جور می کنه که گارسونا راحت تر باشن ، این که صبا واسه هر قطره آبی که هدر میره ، کلی حرص می خوره ، این که فرزانه وقتی خودکارای مهتا زمین می ریزه ، برشون می داره.
اینا برای من قشنگ و قابل احترامن.هر چند که کوچک و نادیدنی باشن.