يكشنبه ۳ مرداد ۹۵
می دونی ، همیشه فک می کردم امکان نداره یه روز تا این حد عاشق رشته ام بشم ولی الان به این نتیجه رسیدم اوضاع اونقدراعم بد نیس ... منظورم اینه که ، هی ! من عاشق آزمایش کردن نمونه های خون و ادرارم (مامان من توی آزمایشگاه کار می کنه و من از بچگی یه پام بیمارستان بوده و یه پام خونه) و من تنها کسیم که قلب و شش و کلیه ی گوسفندو بدون دستکش توی دستم میگیرم و قربون صدقه اش میرم و من تنها کسیم که بدون این که کسی مجبورم کنه کتاب ـای پیشرفته ی زیست شناسی میخونم .... شاید واقعا من با این که عاشق ریاضی و فیزیک و نجومم ولی برای تجربی ساخته شدم ...