- خیلی جالبه که من خودم از اکثر افراد هم سنم تو اینجا دوری می کنم و تمام ترسم به اینه که نکنه منم شبیه اونا بنویسم پ.ن : خوشم نمیاد درباره ی مدرسه بنویسم و این که امروز ریاضی و فیزیک و زیست داشتم و مدرسه ام فلان جاست و قس علی هذا.
- بیان برام چندان دوس داشتنی نیس ، نسبت به بلاگفا خیلی کلیشه ای تره(هی!! ولی من نمی خوام دوباره برم اونجا :)) ... اینجا خیلی ـا ادبی می نویسن و من در حالت عادیمم نمی تونم نوشته های ادبی رو درک کنم و دوست داشته باشم چه برسه به این که بخوان لاش یه مفهوم فلسفی من در آوردی عم بزارن.
- بلاگرای شاخ اینجا کمترن و در نتیجه هر جایی عم که بری یه اسمی از شباهنگ ، هولدن کالفیلد ، مترسک و خیلی ـای دیگه پیدا میشه و این حداقل برای من اصلا جالب نیس.
- من برای این بلاگر شدم که از دنیام ، افکارم و آرزوهام بنویسم ... نه این که از ارتباطاتم با دیگران یا برای دیگران پست بزارم در نتیجه چندان درکی ندارم از این که چرا مردم روابط شخصیشونو انقدر عمومی می کنن.یا چرا از بیرون رفتناشون با هم دیگه پست میزارن.و چرا انقدر قربون صدقه ی هم میرن.
- بیان باعث میشه تمام ارزش یه بلاگر به دنبال کننده هاش باشه ، و این اعتماد به نفس آدم ـو از بین می بره و یه جوری میشه که آدم بعد از یه مدتی یه جوری بنویسه که به خودش کوچکترین شباهتی نداشته باشه.
من از کلیشه متنفرم ، فرقی نداره که کجا باشه.من عاشق آدماییم که همونطوری که دوس دارن مینویسن و در واقع جوری مینویسن که اگه نوشته هاشونو بدون ذکر اسمشون به یکی از خواننده هاشون بدی ، همه می فهمن اینو کی نوشته.