Space - James

یکشنبه است و بالاخره خونه‌ام و لازم نیست کار کنم. با آیشنور رفتم بیرون برای قهوه، ولی چون مغازه‌ها باز بود (که عجیبه، چون یکشنبه است) تصمیم گرفتیم لباس بخریم. نوشتن سخته، چون روز ساده‌ای به نظر میاد روی کاغذ، ولی در قدم اول برام عجیبه که سه بار در دو روز با کسی وقت بگذرونم، و ثانیا من اصلا از لباس خریدن با بقیه خوشم نمیاد. ولی برام خیلی جالبه که یک جایی آدم‌ها اون‌قدر بهت نزدیک‌اند که بودن باهاشون شبیه به تنها بودنه.

 

دیشب movie night داشتم خونه‌ام و ته‌چین درست کرده بودم. اگه بدونی چقدر قشنگ بود، که البته می‌دونی چون ته‌چین مگه چقدر می‌تونه متفاوت باشه. و برای اولین بار به ذهنم رسیده بود که دوغ بگیرم جای نوشابه، و برای اسنک موقع فیلم، پفک و لواشک.

عاشق میزبان بودن‌ام. احتمالا می‌تونستم هر شغلی که نیازمند ارتباط با مردم در این راه هست، داشته باشم و توش خوب باشم و دوستش داشته باشم، ولی شغلی رو دارم انتخاب می‌کنم که اتفاقا هیچ ربطی نداره. فکر می‌کنم چون در نهایت روز، دوست دارم درگیر باشم.

 

مامان و بابام از دستم عصبانی‌اند، به دلایلی طبعا غیرمنطقی برای من، و حرف نمی‌زنیم. این موضوع تمام انرژی‌م رو می‌خوره. چیزهای مختلف ذهنم رو به اون سمت می‌بره، و بعدش دوباره کمی غمگینم. 

 

این avoidant بودنم در روابط رو به چشم می‌بینم، و خیلی جالبه، چون کلا نحوه‌ی برخوردم با آدم‌ها و چیزها متفاوته‌. اگه مثلا سرگرمی جدیدی شروع کنم، هیچ مشکلی ندارم توش افتضاح باشم؛ مسیر رو می‌رم، و می‌بینم تهش از توش چی درمیاد. ولی برای آدم‌ها، یک ذهنیت ثابت و غیرقابل‌انعطاف دارم. آدم‌ها یا از جای خوبی میان، یا از جای بدی. اگه حس کنم از جای خوبی میان، هر کاری کنند اشکال نداره. اگه حس کنم از جای بدی میان، اگه هیچ کاری هم نکنند، تکلیفشون برای من مشخصه. آدم‌ها همیشه از جای خوبی میان، تا روزی که نیان.

گاهی اوقات می‌فهمم که خیلی دارم سخت می‌گیرم، و coincidentally، در زمینه‌هایی که دارم خیلی سخت می‌گیرم، بهترین نتایج رو ندارم.

 

یک هفته‌ی دیگه بیست‌و‌پنج سالم می‌شه. خدای من، من هیچ‌وقت حتی خودم رو سی‌ساله تصور نکرده بودم.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان