"اول که گل نبودم، اول یک غنچه بودم"

یک فیلم از سه‌چهارسالگی‌م هست که روی مبل نشستم و پشت‌سرهم دارم شعر می‌خونم. بابام هم کنارم نشسته، نه توی کادر دوربین، و هر شعری که تموم می‌کنم، دست می‌زنه و داد می‌زنه "مرسی مرسی، حالا فلان چیز رو بخون" و اسم یک شعر رندوم دیگه. یکی از برادرهام داره فیلم می‌گیره. فیلمه خیلی بلنده. تصویرش برام جالبه که یک عصر همین‌طور با بابام و برادری که الان یادم رفته کدومشونه، نشستم و نیم‌ساعت حداقل شعر خوندم برای خودم و یکیشون هم نشسته کلش ازم فیلم گرفته، همراه با زوم کردن روی حرکات دستم.

یک فیلم دیگه هست از نوزادی صبا، که میارنش خونه و من دوروبرش می‌چرخم و صداش می‌کنم "لیلا"، چون اول نظرشون برای اسم این بوده. این‌قدر خوشحال به نظر میام.

کلا فیلم از بچگی‌م زیاد هست، اولین دختر بعد از سه‌تا پسر با فاصله‌ی ده سال بودن مزایای خودش رو داشت. به نظر میاد که در هر لحظه مرکز توجه پنج نفر بودم.

 

چیزی که از خودم از کودکی‌م یادم میاد، خیلی فرق داره. من و صبا همیشه در کادر خانواده بودیم. تقریبا نامرئی. فکر می‌کنم این‌قدر مسائل زیادی در جریان بود که ما توش گم می‌شدیم. 

 

برام جالبه که چطوری زندگی آروم آروم و به صورت اساسی تغییر می‌کنه.

 

فیلم‌های افرا رو می‌بینم و دلم می‌ره. ارغوان داره تازه حرف زدن یاد می‌گیره و یک فیلم هست که همین‌طوری به افرا می‌گه "عسیسممم" و وای خدای من،‌ باید جلوی خودم رو بگیرم که توی جلسه‌ی آزمایشگاه فردام پخشش نکنم.

و فکر می‌کنم که وای خدا، این دوتا قراره جزئی از زندگی من باشند. زندگی‌م دگرگون نمی‌شه، ولی اجزای همیشگی جدید داره و اندازه‌ی مرگ شاید هضمش سخته.

 

یک دختر جدید توی آزمایشگاهمون هست که مثلا یکی دو سال از من کوچک‌تره و ارشد می‌خونه. هرازگاهی میاد با من حرف می‌زنه و یک حالی داره انگار داره با بزرگ‌ترش حرف می‌زنه. من هر بار یادم میاد که عه، من الان مثلا نقطه‌ی اتکاشم. بحث این نیست که نمی‌تونم قابل‌اتکا باشم. فقط این که نقشت عوض می‌شه و پیش‌زمینه‌ی زندگی‌ت عوض می‌شه و هی نمی‌فهمی و آخرش می‌خوره توی صورتت. 

۱
hamid VF
۱۷ شهریور ۱۵:۴۱

 تکیه گاه باش قرار نیست تکیه گاه همیشه سالم و امن بمونه. تو همیشه چند قدم جلوتری

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان