امروز تقریبا داشتم برای ایران بلیط میخریدم. با مامانم و مهرسا حرف زدم. به مهرسا این روزها خیلی فکر میکنم. باور نمیکنی چقدر حرف میزنه. این میمی هست که چند نفر با تفنگ توی کلیسا پشت سرهم ایستادند و یک تکتیرانداز روی سقف؟ مهرسا اون تکتیراندازه در مقایسه با صبا که قبلا اشاره کردم حرف زدن باهاش شبیه پادکست گوش کردنه.
ولی من در تمام مراحل وجود مهرسا حضور داشتم. وقتی به دنیا اومده بود، اونجا بودم و با صبا به این نتیجه رسیدیم که شبیه ماهیه. وقتی نوزاد بود و کابوس دیده بود، توی بغل من آروم گرفت. وقتی بیرون میرفتیم، من و صبا دستهاش رو میگرفتیم و بلند میکردیم. من کنارش میخوابیدم و پشتش رو ناز میکردم که خوابش بگیره. الان هم از راه دور داره سر من رو میخوره با داستان غش کردنش سر کلاس و این که برای عمهی آلمانیش هرکاری میکنه. برای سوغاتیش هم اصلا "هرجور خودم صلاح میدونم."
قلبم براش میره.
کریسمس خوبی بود. چهارتایی سوپ سیبزمینی برای شام خوردیم، Dixit بازی کردیم و Klaus دیدیم. احتمالا چهارمین یا پنجمین باری بود که دیدمش، و قطعا آخرین بار نخواهد بود.
ناراحتم میکنه که شماها نمیتونید ببینید چقدر من فرق کردم :)) چقدر بیشتر خودمم، و نگران نیستم که با خودم بودن تنها بمونم. دیدم که حتی وقتی خودمم، مهربونم و دوستداشتنیام، یا حداقل بهاندازهی وقتهایی که خودم نیستم مهربون و دوستداشتنیام. ولی الان، میفهمم دارم چی کار میکنم، میفهمم هرکسی واقعا کجاست توی زندگیم.
مردم خستهام نمیکنند. رفتیم برلین، هشتنفری. I shit you not، هشت نفر. شب آخر که برگشتم خونه، دلم هوس هتل رو کرده بود و برام باورش سخت بود.
توی پینترست یک پین دیدم که میگفت طرف تنهایی رو دوست داره، چون تنهایی تنها چیزیه که بلده. فکر کردم که شاید من بلد نیستم چطور با بقیه باشم. اشتباهی یادش گرفتم و هدفم اینه که بقیه از همنشینی با من لذت ببرند. در نهایتش هیچی به من نمیرسه هیچوقت. لذت من از لذت و توجه بقیه میاد، نه از مکالمه و برای خودم.
خیلی خستهام. امروز نود درصدش توی تختم بودم. وقتی سرحال اومدم، به این فکر میکنم که با ترس تازهام از پیر شدن و از دست دادن زمان چی کار کنم، با محبتی که نمیتونم برش گردونم چی کار کنم.
من هنوز به این فکر میکنم که یک روز شاید از این روزها برای دخترم تعریف کنم. شاید اون موقع مسخره به نظرم بیاد که فکر میکردم شخصیتم شکل گرفته و دیگه درسی برای یاد گرفتن نیست. حتی همین الان به نظرم مسخره است.