خانواده

بعضی اوقات فکر می‌کنم شاید دارم از خواهر/برادری مفهومی عمیق‌تر از چیزی که هست می‌سازم، ولی معدود وقت‌هایی که با صبا حرف می‌زنم، همیشه فکر می‌کنم که عاشقش‌ام. فکر می‌کنم که نه‌تنها از من پرحرف‌تر، که خیلی خیلی مهربون‌تر و عاقل‌تره. داشت بهم از یک یارویی می‌گفت که عمیقا دوستش داشته و در نهایت رفته بهش گفته. ازش پرسیدم چه حسی داره بعد از گفتن و رد شدن، و گفت همیشه دوست داشته افتخار کنه به کسی که دوستش داره، و عشقی که برای این فرد داره. یاد خودم و استانداردهای گذشته‌ام افتادم و شاید یکم دلم گرفت.

 

عاشق گوش کردن بهش‌ام. می‌گم گوش کردن، چون واقعا من ده درصد مواقع می‌تونم حرف بزنم. تقریبا شبیه پادکست گوش دادنه. ولی من فقط می‌تونم بخندم وقتی حرف می‌زنه. می‌گفت با دوست‌هاش یک مکالمه داشته در مورد بدبو بودن گل دوازده‌امام و صبا هم پا شده برداشته گفته که به‌خاطر اینه اسمش دوازده‌امامه و نه چهارخلیفه؛ می‌گفت داشته برای مامان مکالمه رو تعریف می‌کرده و مامان چنان لبخند رضایتی بر چهره‌اش نقش بسته و رفته برای هرکسی پیدا کرده، تعریف کرده که ببین دخترم جمیع سنی‌های فارسی‌زبان رو روسفید کرده. از پریشب، هی خندیدم و دنبالش، دلم برای مامان و کارهای این‌طوریش تنگ شد.

مامان خیلی جالبه از این نظر. 'What we love, we mention' و مامانم هر حرکتی از من و بقیه رو به بقیه و من گزارش می‌ده. صبا می‌گفت مامان داشته برای داداشم تعریف می‌کرده که این پسره که از سارا خوشش می‌اومد، دعوتش کرده به گیت (دیت رو شنیده بود گیت)، و داداشم، understandably، گفته که وا، چرا گیت؟ و مامانم هم این شکلی بوده که جدی چرا گیت. وای من نمی‌تونم.

 

به ذهنم نمی‌رسه که بهشون بگم دوستشون دارم. وقتی به ذهنم می‌رسه، زبونم قفل می‌شه. وقتی درنهایت می‌گمش، انگار واقعی نیست. در نتیجه، این‌جا احساساتم رو بیان می‌کنم. خیلی دوستشون دارم. دور بودن ازشون همیشه کمی قلبم رو می‌شکنه، و گاهی اوقات تصور می‌کنم که صبا نزدیکم زندگی کنه، یا مامان بیاد، و ببرمش مسافرت.

۱
هلن پراسپرو
۰۵ مرداد ۰۸:۳۴

این پست بامزه ترین بود 😭

صباتون نقش من رو داره تو خانوادتون... از این نظر که حرف میزنه انگار پادکسته :*) احتمالا چون همسنیم و هم نسلیم؟ اگه درست حساب کرده باشم

پاسخ :

فکر می‌کنم صبا یکی دو سالی ازت بزرگ‌تر باشه؛ بیست سالشه. ولی آره ته‌تغاری‌ها شبیه‌اند :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان