بیست‌و‌سه‌سالگی

دوست دارم یک روز مرخصی بگیرم و فقط بشینم گریه کنم. بهم می‌گه گریه‌هات از وقتی شروع شد که رئیس‌جمهورت کشته شد. خنده‌ام می‌گیره. هزارتا حدس می‌زنه، هیچ‌کدومش باعث این وضع نیست.

 

می‌دونی، هرچقدر می‌گذره، غم رفتنش توی قلبم به لایه‌های عمیق‌تری نفوذ می‌کنه. بین همه‌ی آدم‌هایی که می‌شناسم، فقط به اون می‌تونستم بگم چه‌مه، و احتمالا می‌فهمید. اگه حس می‌کردم که توی این غم تنها نیستم، خیلی از بارش کم می‌شد.

 

نمی‌دونم چه narrativeای دارم برای فکر کردن بهش. قبول کنم عشق واقعا به زندگی رنگ می‌ده؟ یا به روایت محبوب و آرامش‌بخشم بچسبم که زندگی توی هیچ‌کس خلاصه نمی‌شه؟

 

 

یک بار، احتمالا حداقل حداقلش هفت سال پیش، بهم گفته بود که هیچ‌وقت معمولی نمی‌شم. سنی ازم گذشته و آخرین باری که فکر کردم کسی معمولیه. یادم نمیاد. ولی هرازگاهی حرفش میاد توی ذهنم، و این‌طوری تفسیرش می‌کنم که هیچ‌وقت اون رابطه‌ای که با زندگی دارم، خراب نمی‌شه.

 

ولی نمی‌دونم. خیلی غمگینم. هیچ ایده‌ای ندارم که چی کار می‌کنم و چی کار خواهم کرد. دنیای اطرافم در عین مربوط بودنش، به وجدم نمیاره. حس می‌کنم گم شدم و دور از تو سخته که باور کنم اصلا قبلش مسیری داشتم.

 

همه‌ی این‌ها هست، برنامه ریختن و خونه اومدن و گریه کردن هست، و در کنارش یک کپه لباس که باید هرچی زودتر بندازم توی ماشین و پهنشون کنم.

۲
هانی هستم
۰۲ خرداد ۱۸:۳۱

مرخصی بگیر و بشین یک روز تمام گریه کن! به قول آنا گاوالدا توی کتاب «من او را دوست داشتم» : 

زندگی از هر چیز دیگری قوی‌تر است. باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشک‌ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد... »

الهه
۰۳ خرداد ۱۲:۵۱

امیدوارم بتونی وقتی رو خالی کنی و برای یک یا چند روز بدون نگرانی‌های دیگه، به غم‌هات بپردازی. توی ناراحتی‌های ویران‌کننده این روش برای من جواب داده. فرصت غصه‌داربودن و بعدش کم‌کم جریان زندگی، قضیه رو آسون‌تر و قوی‌ترم کرده.

در آخرم متاسفم که حالت خوب نیست، ولی بهت قول می‌دم اینطور نمی‌مونه 3>

پاسخ :

ممنونم عزیزم :*  حالم الان خیلی بهتره.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان