یعنی انسان گاهی اوقات به خاطر رابطه داشتن با جنس موافقش هم خدا رو شکر می‌کنه

این واقعا برام عجیبه که اکثر مردها تو مهمونی‌ها دقیقا دست به سیاه و سفید نمی‌زنند. یعنی به معنای واقعی کلمه. انگار که مثلاً افراد مونث کنیزی چیزیند.


و نمی‌تونی گلایه کنی چون جواب کاملا مشخصه: «شما فمینیستا هم به چه چیزایی گیر می‌دید»

۱

که هی سال‌ها می‌گذره و هیچی به نظر بهتر نمی‌شه

با همه‌ی علاقه‌ی بیش‌ از اندازه ام به بچه‌ها، به این که مادر باشم و مخصوصا این که یه دختر داشته باشم و همه‌ی چیزای مربوط بهش، اگه بدونم که حسی که بچه‌ام به من داره، ذره‌ای شبیه حسیه که من به مامانم دارم، واقعا هیچ وقت حتی به مادر شدن فک نمی‌کنم.

۲

435

چند شب پیش یه توییتی خوندم راجع به این که چیزی به نام عشق وجود نداره، این حس صرفا برای این وجود داره که جذابیت رابطه‌ی جنسی بیش‌تر شه مثه سوارکاری با مانع. و این، عمیقا ناراحتم کرد. که نمی‌دونم، نکنه درست باشه.

امشب یهو فک کردم که اوکی، شاید عشق وجود نداشته باشه، ولی به هر حال من دوست دارم با این فرد خاص سوارکاری با مانع داشته باشم. چه اهمیتی داره که اسمش چیه؟
۱

نه اسفند

می‌دونی، بدون تو، من وقت بیش‌تری برای فیلم دیدن/خواندن داشتم، کم‌تر گریه می‌کردم، کم‌تر تو محوطه‌ی خوابگاه یخ می‌زدم، کم‌تر از حدودا شش سال دیگه می‌ترسیدم، حتی ذره‌ای شانس داشتم که به کراش شیمیم برسم.

ولی انگار هیچیش درست نبود. هیچیش ارزشمند نبود.(جز رسیدن به کراش شیمیم)

یه جمله‌ی خیلی زیبایی توی زیست‌شناسی هست که می‌گه هیچ چیز توی زیست‌شناسی جز در پرتوی تکامل معنا پیدا نمی‌کنه. همون رو تصور کن برای زندگی و عشق.

صرفا فک می‌کنم خیلی خیلی خیلی خوش‌شانسم که توی هیفده سالگی، این حس رو تجربه کردم.

۱

و برخلاف تو، من برای خودم اندکی احترام قائلم

هر وقت این عبارت «مخصوصا ما خانم‌ها ...» رو می‌شنوم، دوست دارم فرد گوینده‌اش رو بزنم. اگه شما هم این‌طوری‌اید، کلاس دانش خانواده قطعا جای مناسبی براتون نخواهد بود.

یعنی واقعا فهم این که انسان‌ها با هم متفاوتند، انقدر دشواره؟

این که خیلی‌ها دوست ندارند مادر بشند، این که خیلی‌ها دوست دارند استقلال مالی داشته باشند، این که خیلی‌ها دوست دارند کاری بکنند که دوست دارند، این که تو جنسیتت با خیلی‌های دیگه یکیه، واقعا دلیل نمی‌شه اون نگون‌بختان رو با خودت جمع بزنی و چیزی رو بهشون نسبت بدی که صرفا مربوط به خودته. این که تو احساساتی، بی‌منطق، بی‌فکر و نصف عقل افراد مذکری، دلیل نمی‌شه منم باشم. این که تو مانند گل ظریفی هستی که در دستان مهربان باغبان، از بیگانگان حفظ می‌شود و همه‌ی این مزخرفات، واقعا دلیل نمی‌شه که منم باشم.

۳

Oh, it's been a ride, I think I have survived, but I don't know

داشتم می‌گفتم که گم شدن یه خوبی داره، اونم این که تکلیفت مشخصه دیگه؛ گم شدی. پیدا شدن نه، نمی‌فهمی داری پیدا می‌شی واقعا، یا بیش‌تر راه رو گم می‌کنی.

۲
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان