یادداشت‌های توی آزمایشگاه

خیلی احساس بی‌کفایتی می‌کنم امروز. آزمایش دیروزم کار نکرده و واقعا آزمایش ساده‌ای بود. یعنی واقعا ناراحت‌کننده است. به خودم توی wet lab امید زیادی ندارم. می‌دونم که هر کاری کنم، تهش انسان حواس‌پرتی‌ام. یعنی ته ته وجودمه، نمی‌تونم انگار کاریش کنم. می‌دونم که ویژگی‌های خوب زیادی هم دارم کنارش، ولی خب در کنار این مشکل اساسی، اون‌ها کاری از پیش نمی‌برند.

این‌قدر غمگین و افسرده شدم از این فکرها که آزمایشم رو متوقف کردم. اگه بدونم که این روند طبیعیه و مردم اوایلش گم‌اند، واقعا خیالم راحت می‌شه. ولی می‌ترسم زمان بگذره و من همین‌طور حواس‌پرت بمونم.

ولی خب، می‌شه این‌طوری بهش نگاه کرد که یک چالش جدید توی زندگی‌م دارم و احتمالش زیاده که یک زمانی بیاد که این نگرانی‌م برام یک خاطره‌ی بامزه باشه.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان