البته منم ممکنه خر بشم با این روش

چگونه مونا را خر کنیم؟ با ذکر "بانو استارک" در ابتدای درخواست خود.

۰

206

می دونی ، همزمان بلاگر بودن و خوندن افکار آدمای نسبتا مدرن و منطقی و هشت ساعت در روز تو مدرسه بودن یکم تو روند زندگی آدم اختلال ایجاد می کنه ، مثلا ما یه سری خل و چل (راستش من اصلا نمی تونم صفت مناسب پیدا کنم) داریم اینجا که درس می خونن که برن دانشگاه که شوهر پیدا کنن.می پرسین کی می خوان منقرض شن؟ به خدا اگه بدونم.

من یه دفترچه دارم که توش کارای روزانه امو می نویسم و هر روزم می برم مدرسه و تقریبا همیشه روی میزمه.حالا فک کنین که من داخل کلاس شدم و می بینم که همکلاسیام دفترچه رو برداشتن و دارن می خونن.و این همکلاسیایی که دارم ازشون حرف می زنم با من هیچگونه روابط صمیمی ای ندارن که بخوام بگن راحت باشن و خب ... این مسخره نیس چدا؟

۰

توقع ندارین که بهتون بگم دارم راجب چی حرف می زنم؟

به قدری از بعضی آهنگا خوشم میاد که دوس دارم یقه ی هر کسی که می بینم بگیرم و با چشمای گشاد شده بهش زل بزنم و بگم :" اینو گوش کن !! این می تونه زندگیتو متحول کنه !!" و بعضی آهنگا هستن که به قدری دوستشون دارم که به هیچکس دربارشون هیچی نمی گم ، در موردشون خودخواهترین موجود کهکشان راه شیری و شاید کهکشان ـای دورو بریش می شم ، دلم میخواد حتی خود خواننده اش یادش بره چنین آهنگی وجود داره و برای همیشه مال من باشه.فقط مال من.
۴

باور نمی کنی که ساکت موندن در برابر اینا چه برزخیه ...

آه ، خدایا ، می دونم دل خوشی ازم نداری ولی به هر حال ما را از شر نوجوانانی که در مورد ترامپ و کلینتون و انتخابات آمریکا نظریه پردازی می کنن ، حفظ کن.و به طور کلی از همه ی نوجوانان شبه راننده تاکسی.
۴

The one who really loves me

دختر سرایدار مدرسمون 2 سالشه و فقط من و فرزانه رو تو کل مدرسه می شناسه ، اون وقت ما رو که از چار کیلومتری می بینه می خنده ، زبون درازی می کنه و بوس می فرسته ... این همه خوشبختی رو کجا ببرم؟
۱

خطاب به همه ی شمایی که مشهدی نیستین و شله ی مشهدی نخوردین

حداقل 89 درصد عمرتون برا فناس ... حداقل حداقلش ...
۳

201

مجله ی آزمون کانون یه بخشی داره که توش با پدر و مادر رتبه های برتر صحبت می کنن و خب همیشه ی خدا این دیالوگا برقراره :" فاطمه / علی / سعید یا ... در بدو تولدش تاریخ جهانگشای جوینی رو حفظ بود !! انتگرالم تازه می گرفت !! اگه دو هفته زودتر به دنیا نیومده بود ، لیسانس فیزیکشم از شریف گرفته بود !! و ... " 

من جدا هیچ وقت نفهمیدم هدف از گذاشتن این بخش چیه.چون متاسفانه بخش اعظم جامعه از افراد کند ذهنی مثه من تشکیل شده که نمی تونن با یه بار شنیدن یک شعر اونو حفظ کنن.. متاسفانه من در بدو تولد خوندن و نوشتن بلد نبودم و تا هفت سالگیم ، در جاهلیت موندم !! و خب خیلی وقتا پیش اومده که شونصد بار یه مسئله رو خوندم برای این که فقط یه ذره بفهممش !! و احساس مبهمی بهم میگه 99% مردم مثه منن !!

و احتمالا دقیقا به خاطر همین بخشه که من کوچکترین امیدی در خودم نمی بینم.برای پزشکی تهران (که در واقع هدف من بیوتکنولوژیه ولی همیشه قبولی تو پزشکی رو ملاک قرار می دم) و دیروز وقتی دیدم با تراز فعلیم (که درواقع حاصل 15 ساعت مطالعه در هفته بود) می تونم پزشکی تهران قبول شم حقیقتا ذوق زده شدم و خب ، الان یه ذره امید هست ، شاید در ابعاد میکروسکوپی ...

۲

چرا زندگی انقدر نا عادلانه اس؟

زندگی در دو سال آخر دبیرستان به شکلیه که داری از شدت گریه کور می شی و همزمان با هجوم همه درد های عالم تست شیمی عم میزنی که یه درد دیگه اضافه نشه به دردات …

۳

قبل از اینم که نازنین همه رو دیوونه کرده بود ...

من نمی فهمم چجوری و بر اساس چه مشاهداتی می گین که دخترا مودبتر از پسرائن؟ یا مثلا پسرا هیزن؟ *اشاره به فاطمه می کنم* من هر روز با این دختره ی بی شرم و حیا از وسط حیاط یه دبیرستان پسرانه می گذرم و باور کنین که حتی ذره ای از آبروی من باقی نمونده ... آخه کی وسط هفتاد تا پسر دبیرستانی Shots می خونه ؟! یا Radioactive ؟!
۱

* برای سیصدمین بار در طول روز شونه اشو بالا میندازه و دینی خوندنشو ادامه میده *

این خیلی احمقانه اس که زندگی آدم به قدری از چیزای احمقانه تشکیل شده باشه که حتی صحبت کردن در مورد اون چیزا , احمقانه به نظر برسه

۰

197

عجیبه که این همه تلاش می کنی که زود عصبی نشی. کسی رو قضاوت نکنی. یاد بگیری هر حرفی رو کجا بزنی. مهربون باشی و در نهایت می بینی که همه در نهایت بی شعوری برخورد می کنن ... اما تو نمی تونی چیزی بگی چون بعد از اون همه تلاش برای خوب شدن یاد گرفتی که ساکت باشی.

آدمای اطرافم فوق العاده بیشتر از قبل شدن ، مخصوصا توی مدرسه و همشون آدمای جالبین ولی همونطور که قبلا گفتم انگار کنکور و نهایی داره همه رو عوض می کنه ، و به خاطر همین این آدمای جالب الان به شدت عصبی شدن ... من به هیچ وجه آدمی نیستم که بخوام سر چیزایی مثه نمره دعوا راه بندازم ، و آدمی نیستم که بخوام سه ساعت سر درست بودن کار فلانی حرف بزنم چون حوصله امو سر می بره و باعث میشه که فک کنم یه احمق واقعیم. اما آدمیم نیستم که بتونم جلوی ناراحتیمو بگیرم و آدمی نیستم که بتونم این چیزا رو فراموش کنم ... آدم تلافی کردن نیستم و آدم بخشنده ایم نیستم و می دونی ، الان جدا گیجم و تمام ترسم اینه که نکنه مثه پارسال تمام انرژیم به این روابط بره.
۲

196

با موبایل کار کردن تو مدرسه عم مقوله ی جالبیه در نوع خودش ... مثلا می بینی چار نفر یه جا جمع شدن و به شلوار فرد میانی با دقت نگاه می کنن و یهو شروع می کنند به قهقهه زدن

۱

195

بابای من کتابایی رو برام میخره که مطمینم حتی خود نویسنده هاشونم خبر دارن چنین چیزایی رو نوشتن.

۱

Holy Ground , Holy Moments

نشستم اینجا ، روی تختم ،  پرکز آو فلان ـو تازه دیدم ، بعد از سال ها دارم آلبوم رد ـو گوش می دم و همزمان با فرزانه حرف می زنم ... بعد از ظهرای جمعه ها و پنجشنبه هادوس داشتنی ترین لحظات یه دبیرستانی مثه من رو تشکیل میدن.

۱

این آهنگ معجزه اس و بهم حق بدین که دو بار بزارمش

And if somebody hurts you, I wanna fight
But my hands been broken, one too many times
So I'll use my voice, I'll be so fucking rude
Words they always win, but I know I'll lose

And I'd sing a song, that'd be just ours
But I sang 'em all to another heart
And I wanna cry I wanna learn to love
But all my tears have been used up

Another Love - Tom Odell
۱

192

فرزانه بعد از شیش سال دوستی تازه هفته ی پیش فهمید که من وبلاگ می نویسم ، من با وجود شنیدن سه ساعت جیغ جیغ و التماس بهش اطمینان خاطر دادم که عمرا اگه آدرس اینجا رو بهش بدم ولی می دونی ، جدا دارم وسوسه می شم ... خب ، خدا به خیر کنه.
۲

191

خدایا ، یا منو بکش یا اینایی که وقتی میخوای زیرنویس دانلود کنی میان و آخر فیلم ـو در مختصرترین و مفیدترین شکل ممکن می گن.

۴

190

از معجزات آن بانوی فرهیخته این بود که هر آهنگی رو برای اولین بار براش میزاشتی و با هم گوش می کردین ، چه خوشش می اومد و چه بدش می اومد ، لام تا کام حرف نمی زد.و این باعث می شد که آدم بخواد بغلش کنه.

۰

189

- من هیچ وقت از مدرسه متنفر نبودم ، مخصوصا دبیرستانم (و حتی به شدت دوستش داشتم و دلم واسش تنگ می شد) ، مثل هر دانش آموز نرمالی از کنکور متنفرم و از نهایی متنفرم ولی هیچوقت به اندازه ی الان ازشون بیزار نبودم.

- گفته بودم که برای درس خوندن میرم زیرزمین و در نتیجه بیشتر کتابای درسیم اونجا می مونه، در نتیجه اتاقم در یک ماه اخیر چیزی شبیه بهشت شده بود ، پر از نشانه هایی از هری پاتر و بازی تاج و تخت و کتاب ـای دوس داشتنیم.پر از آهنگ.هیچ نشونه ای از استرس و روزانه چار ساعت درس خوندن نبود.یا هیچ نشونه ای از کنکور و نهایی

دو روز پیش با صبا سر این که کی برا درس خوندن بره زیرزمین دعوام شد و می دونین ، من به شدت آدم آروم و دعواگریزی هستم اما اون موقع به قدری عصبی شده بودم که صدای جیغ جیغام از اطراف خونه شنیده می شد ( حقیقتا موجوداتی آزاردهنده تر از خواهرای کوچیکتر پیدا می شن؟!) در نتیجه مجبور شدم کتابام و همه ی درس خوندنامو بیارم اتاقم ... شاید درک نکنین ولی از نظر من این که جایی که قرار بود پوستر کلدپلی باشه ، برنامه ی راهبردی کانونو بچسبونی ، یه تراژدی محسوب میشه و من اون لحظه حقیقتا گریه ام گرفت.

اتاق قشنگ و آروم و بهشت مانندم الان خود جهنم شده.مدرسه الان با وجود دهمیای جو زده و معاونای جدید جو زده تر که به شلوار مشکی غیر فرم آدم گیر می دن ، جهنم شده . همکلاسیام که یه زمانی به نظرم انسان های معقولی بودن دارن منو از خودشون پاک ناامید می کنن چون از یه بز کوهی بی منطق تر شدند. همه دست به دست هم دادن تا باعث شن من فکر کنم نکنه تا الان خواب بودم و این همه بیشعوری ـو نمی دیدم ؟

نمی فهمم چطور ممکنه یه آزمون لعنتی انقدر آدما رو تغییر بده؟ 

- من حاضر بودم همه ی این رنج و عذابو تحمل کنم اگه مطمئن بودم که این چیزایی که می خونم بعدا به دردم می خوره و یا حداقل از نظر علمی درسته ، من اولین نفری نیستم که اینو می گم و صد در صد آخرین نفرم نخواهم بود ولی هیچ کدوم از اینا منصفانه نیس ، هیچ کدوم حتی ذره ای عقلانی نیس و من نمی خوام جزئی از اون دسته افراد باشم که واسه بیست و پنچ صدم از هر چی که قبولش دارن می گذرن.

۱

ینی داغونن !! به معنای واقعی کلمه !!

دیدن یک دقیقه از برنامه های جم یا من و تو می تونه باعث بشه امید من به نسل انسان ها به کل از بین بره …

۰
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان