"I am told that destiny is making fun of us"

امروز تولد رسول بود و خیلی خوش گذشت. برای کادوش گوشت‌های مختلف و ودکا خریدیم، چون بچه خیلی دوست داره. بعدش اومدم خونه و این‌جا که عکسش رو گذاشتم، دویدم. توی تعطیلات عید پاک‌ایم و دارم تلاش می‌کنم تعطیلات خوبی داشته باشم. هر روز یک خرده درس بخونم، برم بدوم، غذاهای جدید درست کنم. دیشب یک غذای فکر کنم ویتنامی درست کردم و به‌جای کلم سبز کلم قرمز ریختم توش، چون ارزون‌‌تر بود، و باورت نمی‌شه چقدر بدمزه شد. چون پیاز قرمز و پیاز سفید با هم فرقی ندارند از نظر مزه، من حس کردم کلم قرمز و کلم سبز هم باید یکی باشند. این هم یک نمونه‌ی دیگه از کاملا پرت بودن من که هیچ ایده‌ای ندارم با کلم می‌شه چی کار کرد، چون دقیقا هیچ خاطره‌ای از کلم توی خونه‌مون ندارم. یعنی فکر کنم فقط گاهی وقت‌ها شانسی توی سالاد این‌ور و اون‌ور خوردم. ولی به هر حال، ترکیب کلم قرمز و تخم‌‌مرغ چیزی نبود که شبم رو بهتر کنه. ولی ظهرش تخم‌مرغ و نودل رو قاطی کردم و محشر شد. من دیروز مجموعا حدود پنج‌تا تخم‌مرغ خوردم. واقعا روز رویایی‌ای بود.

 

کسی نیست که زندگی‌م رو کامل دیده باشه؛ کودکی‌م رو، دبیرستانم رو، رابطه‌ام با مامان و بابام، رشد شخصیتم، حسرت‌های کوچکی که داشتم. گاهی اوقات فکر می‌کنم که اگه کسی بود که راهی که من اومدم، می‌دید، خیلی برام خوشحال می‌شد. انگار که یک بخشی از خودم باشه که نظاره‌گر باشه و لحظات رندومی از روز، مثل همین وقت‌ها که دوقدمی خونه‌ام همچین مناظری پیدا می‌کنم، برام خوشحال بشه.

چون من بقیه رو می‌بینم که صد درصد خوشحال نیستند، ولی این زندگی واقعا همه‌ی اون چیزی بود که من می‌خواستم. که راحت درس بخونم، برم خرید، طبیعت دور و اطرافم باشه. هزار بار با خودم فکر کردم که کاش من کنار جنگل زندگی می‌کردم، که کاش می‌تونستم دوست‌هام رو به خونه‌ی خودم دعوت کنم. این‌قدر این زندگی‌ها با هم متفاوت‌اند و چنان جفتشون برام عادی‌اند هم‌زمان که انگار نمی‌تونم با هم داشته باشمشون.

 

موقع سال‌تحویل پیش اتاق روبه‌روییم بودم که یک دختر ایرانیه اونم، و بنده‌خدا هم‌زمان داشت بی‌بی‌سی و من‌و‌تو رو توی یوتیوب دنبال می‌کرد و هی هم وسطش به بقیه زنگ می‌زد و بقیه بهش زنگ می‌زدند و منم مکالمات رو می‌شنیدم. بعد انگار قشنگ توی صورتم خورد که چقدر حس ایرانی نبودن می‌کنم. یعنی نه تازگیا، ایران هم بودم همین حس رو داشتم. نمی‌تونم دقیقا توضیحش بدم، ولی ویژگی‌های شخصیتی‌م حتی به صورت مشخصی ایرانی نیست. inclusive نیستم یا تعارف ندارم معمولا، زود صمیمی نمی‌شم و حتی برهم‌کنش‌هام با ایرانی‌های این‌جا همیشه کمی آکوارده. حتی زهرا داشت برام این استریوتایپ‌ها رو می‌گفت و این که زن‌های ایرانی خیلی به ظاهرشون می‌رسند و من گفتم نه نه، اشتباه نکن، همه این‌طوری نیستند. بعد یکم فکر کردم و دیدم اکثرا این‌طوری‌اند و من به‌خاطر خانواده‌ی نه‌چندان ایرانی‌طورم از فضا دور بودم. حدسی هم که دارم، اینه که به‌خاطر همین شاید من این‌جا این‌قدر خوب جا افتادم. 

 

نمی‌دونم، مهاجرت معماییه که من هنوز کامل حلش نکردم، ولی اون روز هم دیر نمی‌بینم.

 

من اون شب ولی یادمه که با فرزانه روی تختم نشسته بودیم و گفت که قراره کلی دوست پیدا کنم و قراره خیلی زیاد بهم خوش بگذره. و محض دل‌داری نبود، جفتمون مطمئن بودیم ازش. من خودم رو تصور می‌کردم توی یک ماشین، در حال مسافرت، و متاسفانه دوست‌های خوبی رو انتخاب نکردم برای مسافرت با ماشین، ولی کلی دوست پیدا کردم و بهم خیلی خیلی خوش می‌گذره.

هر آدمی نقاط مثبت و ضعف کوچکی داره و در مرکز نقاط مثبت و ضعف بزرگی که به زندگی‌ش شکل می‌دن. برای من یکیشون باید همین امید و خوش‌بینی اساسی‌ای باشه که به زندگی دارم.

۳
//][//-/ ..
۱۴ فروردين ۲۳:۱۴

در غذاهای شرقی که پیاز را معمولا سرخ می‌کنند رنگش مهم نیست. هر چند از لحاظ صحی بهتر است از red onion استفاده کنیم. ولی من تازه یاد گرفتم که برای دستورپخت‌هایی که پیاز را خام سرو می‌کنند رنگ پیاز تا حدی مهم است. البته این را فقط بخاطر این میدانم که تگزاس هم‌مرز مکزیک است و در دستورپخت‌های غذاهای مکزیکی معمولا رنگ پیاز مشخص شده‌ست :)

 

خوشحالیت پایدار باشه :)

پاسخ :

آره آره، رنگ پیاز برای سالاد مثلا تاثیر داره، ولی من از نظر مزه و برای پخت‌و‌پز منظورم بود.

ممنونم الهه :)
بنیامین بیضایی
۱۵ فروردين ۱۳:۴۲

به نظر من پیاز قرمز و سفید فرق‌ جدی دارند! من طرفدار پیاز سفیدم

پاسخ :

بابا مزه‌اش که یکیه دیگه، اینم نه؟
بنیامین بیضایی
۱۷ فروردين ۱۵:۰۱

مزه‌اش فرق داره فکر کنم! پیاز قرمز تند‌تر نیست؟ 

پاسخ :

راستش دقیقا مطمئن نیستم، من از سرچ کردن توی ذهنم بود که مزه‌شون فرقی نداره.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان