تام رزنتال یک کنسرت داشته تازگیها و دو سهتا آهنگش هم توی یوتیوبش گذاشته و من تا حالا احتمالا بیست باری بهش گوش کردم. فکر کردم که شاید یک تور پاییزی داشته باشه و رفتم سرچ کردم. تام اجرایی نداشت ولی در نهایت فهمیدم Kodaline توی اکتبر یک شهر نزدیک کنسرت داره و بلیطش هم سی و پنج یوروست. قطعی نیست که بتونم برم، چون خرج ماههای اول زیاده، ولی جالب نیست واقعا به نظرت؟ خیلی خیلی قشنگه. به این فکر میکنم که آمستردام قراره چهار پنج ساعت فاصله داشته باشه باهام، و این هر بار حیرتزدهام میکنه.
تام رزنتال توی کنسرتش Miffed رو خوند که من دوستش دارم، و این نسخهاش حتی از آهنگ اصلی قشنگتره. یک قسمت داره که میگه:
"If I can't see your face love
What am i gonna see?"
یک زمانی بود که من همچین حسی و فکری داشتم و الان اینطوری نیست. انگار همیشه یک مقدار خودکفایی و استقلال دارم که تحت تاثیر دیگران قرار نمیگیره. فکر نکنم حتی خارج از ایران، وقتی هیچ فرد نزدیکی پیشم نیست، نتونم لذت ببرم یا به صورت کلی همچین ادعایی داشته باشم. فکر میکنم چیز مثبتیه. یکم از شاعرانه بودن چیزها کم میکنه، ولی خب ازم مراقبت هم میکنه، و به هر حال لیست کردن خوبیها و بدیهاشم فایدهای نداره؛ چیزی نیست که چندان روش کنترل داشته باشم. بخشی از پروسهی بزرگ شدن باید باشه.
سفارت بهم زنگ نزده و دوست دارم امیدوار باشم که با نقصی مدرکم کنار اومدند. تصور میکنم که مثلا ایمیل ویزام بیاد (فکر کن با شوق و امید برم پاسپورتم رو بگیرم و رجکت شده باشم ((:)، یا حمید در نهایت بچهدار بشه، یا صبا در نهایت تهران قبول بشه. خیلی جالب میشه عزیزم.