میدونی، یعنی توی هر دورهای یک نُرمی هست و بهتره که در نظر داشته باشی این حالت، تنها حالت ممکن نیست. لزوما بهترین حالت ممکن هم نیست. اگه دوست داری میتونی مثل اکثریت برخورد کنی، ولی عواقبشم باید بکشی. کسی که مجبورت نکرد، خودت خواستی معمولی باشی.
من فکر نمیکنم دقیقا مهربون باشم (چون هنوز باحوصله محسوب نمیشم)، ولی به احتمال قوی خوشاخلاقم. رفتارم از دید خودم اکثر اوقات دوستانه است، و کاملا هم عادت دارم که از طرف بقیهای که بهخاطر یک کار دانشگاهی یا یک چیز رسمی و غیرشخصی بهشون پیام دادم، نادیده گرفته بشم و مثلا در جواب ده خط، دو کلمه بگیرم. احتمالا مُدیه که الان هست. رفتار دوستانه یک ارزش محسوب نمیشه و مردم از تعارف و چیزهای اینطوری هم که بیزارند. دیگه هیچی، همین برهمکنشهای خشک میمونه و تو هم با خودت فکر میکنی نکنه منم نباید «:)» بذارم؟ (ببین انسانی که داره از ایمیل دادن به اساتید فرار میکنه، به چه چیزهایی گیر میده.)
این وویسهایی که برای آیلتس گوش میدم، برای قسمت listening، خیلی برام جالباند. چون معمولا دوتا فرد غریبهاند، که یکیشون داره از اون یکی، یک سری اطلاعات میگیره. همیشه هم جفتشون خیلی خوشاخلاقاند. مثلا گاهی اوقات بحثشون یک ذره شخصی هم میشه. من خوشم میاد. مکالمات اینطوری خیلی زیباترند. یکم عواطف انسانی توشون هست. میدونی، اگه همون حالتی پیش بیاد که یکی توی راه رفتن به پلی چیزی باشه که از اونجا بپره و خودکشی کنه، چنین مکالماتی یک درصد ممکنه جلوش رو بگیرند. ولی اون مکالمات سردی که ما داریم؟ شک دارم. حالا نه این که این معیار روابط سالم باشه ولی بازم.