We're happy, free, confused, and lonely at the same time

انتخاب واحد ترم هفت هم کردم و این می‌شه آخرین ترم کارشناسی. می‌شه گفت از خودم راضی‌ام. یعنی مسیر سختی بود برام و بهش عادت نداشتم، ولی الان که به خودم نگاه می‌کنم، به نظرم طوری شدم که بهم امید هست. امید این که واقعا یک فرقی ایجاد کنم. و دستاوردهای معقولی هم داشتم. این وسط هم اشتباهی دو بار واحد زبان انگلیسی گذروندم و فدای سرم. چند روز پیش به لینکدین یکی از استادهای شریف رسیدم و این بشر از دبیرستان تمام چیزهایی که می‌شه یک انسان بهشون برسه، درو کرده بود. واقعا وحشتناک بود :))) ولی حسودیم نشد، در عین حال که می‌دونم من چنین قابلیتی ندارم. یعنی می‌گم همین که یک جایی دارم، باعث می‌شه به بقیه‌ای که مشخصا ازم بهترند، خیلی حسودیم نشه و آروم باشم.

دوست دارم از کارهایی که برای مهاجرت می‌کنم، حرف بزنم، ولی یکم می‌ترسم که اگه نشه، خیلی احمقانه به نظر بیاد. ولی حتی با فرض نشدنش، خود پروسه‌اش واقعا برای من جالبه و پر از چالش‌های سخت انجام‌شدنیه؛ که دقیقا چیزیه که من بهش نیاز دارم. 

من یک ویژگی واقعا آسیب‌زننده‌ای که دارم، اینه که اگه از چیزی خوشم نیاد یا برام سخت باشه، تا روز قیامت ازش فرار می‌کنم. مثلا برای کنکور هم شیمی نقطه‌ی ضعفم بود و بازم می‌رفتم تست زبان می‌زدم و در نهایت هم درصد شیمیم کم شد. کاملا قابل پیش‌گیری. خیلی چیز احمقانه‌ایه واقعا. الان هم با قسمت writing آیلتس مشکل دارم یکم. به مراتب کم‌تر از شیمی، ولی خب، بازم دوست دارم فقط Listening گوش کنم یا reading بخونم یا با دیوار حرف بزنم. واقعا هر چیزی غیر از این که شروع کنم به نوشتن This chart illustrates و فلان و بیسار. این روزها عزمم رو جزم کردم که توی این یکی دو ماهی که باقی مونده، کلی writing بنویسم. یعنی حتی هدفم خود نمره‌ی آیلتس نیست، بیش‌تر این که حداقل من تمرین کنم و این ویژگی احمقانه‌ام تحت کنترلم باشه.

یا مثلا یک ماه دیگه امتحان یک درسیه که فیزیکیه و من حقیقتا توش سابقه‌ی تاریکی دارم. دوست دارم برای اونم زیاد بخونم و از پسش بربیام. یا مثلا بالاخره جبر خطی هم شروع کردم. آمار هم که اول تابستون شروع کرده بودم، همچنان دارم ادامه می‌دم. خیلی از دست ریاضی خسته شدم. این که هر چی تلاش می‌کنم، به جایی نمی‌رسه. داشتم فکر می‌کردم رهاش کنم، ولی بازم یاد بحث فندک آشپزخونه افتادم. این‌قدر تلاش کن که روشن بشه. آره، این‌ها چالش‌های این روزهاست من واقعا خیلی به خودم افتخار می‌کنم اگه از پسشون بربیام.

محشر می‌شه اگه پذیرش بگیرم. انگیزه‌ام ترسم از ایران نیست. فقط می‌دونی، دوست دارم خونه‌ی خودم رو داشته باشم. دوست دارم یک پروژه‌ای داشته باشم و یک جایی که الان آرزومه، روش کار کنم. کلا نمی‌دونم، تمام جزئیات و کلیات تصویری که توش تولد بیست و دو سالگیم توی کاناداست، قلبم رو پر از ذوق می‌کنه.

۱۱
بنیامین بیضایی
۰۷ شهریور ۲۳:۴۳

هفت ترمه تموم میکنی کارشناسی رو؟ :""")

پاسخ :

راستش خیلی دست من نیست، زیست‌ها کلا هفت ترمه‌اند :))) شما مگه چند ترم‌اید؟
نسیم ~
۰۸ شهریور ۱۰:۰۶

جدا ترم ۷ تموم؟ این ترم اخر چند واحد برمیداری؟

پاسخ :

14 تا :)) من دیگه به این باور رسیدم واحدهای ما کمه خیلی. ولی خب کلا به غیر از این ترم، من همیشه میانگین بیست واحد برداشتم.
کلمنتاین ‌‌
۰۸ شهریور ۱۰:۲۸

سارا، پروژه‌ی مشترک من و تو می‌تونه رایتینگ نوشتن باشه. 

پاسخ :

چطوری کلم؟ با هم قرار بذاریم writing بنویسیم؟ 
بنیامین بیضایی
۰۸ شهریور ۱۴:۱۹

ما به طور نرمال ۸ ترمیم سارا و تو ۴ سال کارشناسیمون تموم میشه ولی به خاطر سختی درسا آدم‌های زیادی ۹ ترمه یا ۱۰ ترمه تموم میکنن که احتمالا من هم یکی از اون‌هام. البته افرادی کمی هم هستن که ۶ ترمه و ۷ ترمه درسا رو تموم میکنن.

پاسخ :

منطقیه، چون احتمالا واحدهاتون بیش‌تره و قطعا سخت‌ترم هست. کلا به نظر من حداقل، خیلی مهم نیست چند ترمه تموم کنی. نمی‌دونم چرا بعضیا این‌قدر اهمیت می‌دن و سختی می‌کشند.
جولیک ‌‌‌‌‌
۰۸ شهریور ۱۷:۰۱

ای بابا انگار همین دیروز بود دانشگاه قبول شدی برات خوشحالی کردیم. :|:|:|

پاسخ :

آه، برای خودم شبیه چند قرن پیشه کاملا جولیک :))) خیلی ماجرا اتفاق افتاد انگار.
جولیک ‌‌‌‌‌
۰۸ شهریور ۲۰:۰۳

https://bluefairy.blog.ir/post/399

رفتم آرشیوت رو خوندم، دیدم اون موقع هم تبریک نگفتم، الان هم تبریک نگفتم. بنابراین الان تبریک میگم. مبارکه. :دی

پاسخ :

اشکالی نداره جولیک، من کینه‌ی عمیقی به دل نگرفته بودم، و مرسی :)))
کلمنتاین ‌‌
۰۸ شهریور ۲۰:۱۰

سارا می‌خواستم در جوابِ چطوری کلم، بنویسم خوبم.

یعنی مثلا هر روز حتما یکی بنویسیم. هوم؟

پاسخ :

فکر کن، چقدر خوب می‌شد. یک کامنت با متن «خوبم». نباید عقب می‌کشیدی.
ببین، می‌تونیم انجامش بدیم، ولی مشترک نمی‌شه خیلی. از وقتی گفتی برادرت ازت وسط زبان خوندن سوال می‌پرسه، من هی جای خالی کسی رو حس می‌کنم که بهش به فارسی بگم منظورم چیه و اونم عبارت مناسب انگلیسی بهم بده.
مثلا می‌خواستم چند روز پیش بگم «باید لباس‌های پوشیده‌تر بپوشند» و نمی‌دونستم پوشیده‌تر چی می‌شه. این‌قدر اعصابم خرد شد سرش :)) آخرش conservative  به ذهنم رسید.
جولیک ‌‌‌‌‌
۰۹ شهریور ۰۲:۰۹

آقا اصن بدعتا من در دلم منظورم این بوده که مبارکه رتبه‌ت و اینه، صرفا به قالب کلام در نیاورده‌مش. :دی

پاسخ :

قبول می‌کنم، ولی اگه یک روز admission و ویزا گرفتم، جبران کنی حتما. در قالب کلام.
جولیک ‌‌‌‌‌
۰۹ شهریور ۲۰:۱۹

میام فرودگاه دنبالت :))

پاسخ :

امیدوارم با یکم چونه زدن بذاری چند روز هم خونه‌ات بمونم :))
جولیک ‌‌‌‌‌
۱۰ شهریور ۰۰:۳۸

اگه قرنطینه مرنطینه نبود بمون :))

پاسخ :

آه، ممنونم جولیک :)))
مهشاد
۲۵ شهریور ۱۵:۰۱

همکار قشنگم اگه یه وقت دوست داری درباره کارای مهاجرتت حرف بزنی من خیلی خوشحال می‌شم که گوش کنم. برام مایه خوشحالیه.

پاسخ :

قندی کلا چیزهای مفید رو عمومی می‌نویسم، ولی اگه یک روز دوست داشتم راجع به یک چیزی ذوق کنم یا غر بزنم، میام توی چت تو :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان