684

  • می‌دونی مشکل اساسیم اینه که هی تلاش می‌کنم از دید سوم شخص به خودم نگاه کنم. نمی‌دونم بقیه چطوری‌اند. یک ویدئویی یک بار دیدم که می‌گفت وقتی با یک فرد خیلی خفنی دارید حرف می‌زنید و دوست دارید توجهش رو به خودتون جلب کنید، در قدم اول فکر کنید که آیا شما اصلا از این آدم خوشتون میاد و چه نظری دارید راجع بهش خلاصه؛ که خیلی برام جالب بود. یعنی رابطه‌ای که من دارم با همه‌ی انسان‌ها شکل می‌دم، خیلی از این فرم استاندارد دوره. منطقا باید این‌طوری باشی که تو خودتی، بدون استرس و بدون تلاش برای بهتر کردن خودت، و طرف مقابلت هم خودشه، و تو به این فکر می‌کنی که آیا از این طرف خوشت میاد یا نه، و تصمیم‌گیری و فکر کردن درباره‌ی این که آیا طرف مقابل از تو خوشش میاد و دوست داره ادامه بده به ارتباط، برای طرف مقابلته. 
  • داشت می‌گفت که «یک محیط برای خودتون بسازید» و در اون لحظه با وجود این که مفهوم قدیمی‌ایه، ولی خیلی برام الهام‌بخش بود. مخصوصا این که من اول راهم و می‌دونی، انگار مثلا تزئین کردن خونه است. می‌تونی با دانشمندهای محشری ارتباط برقرار کنی، می‌تونی توی جمع‌های علمی جا باز کنی و فقط نه توی علم.  من بازم دارم تام رزنتال گوش می‌دم و می‌نویسم و بازم آروم‌ام. همچین چیزی، می‌دونی، یک محیط درست کنی که وقتی دوست داری سقوط کنی و خودت برای خودت کافی نیستی، مراقبت کنه ازت. و اتفاقا من فرد مناسبی‌ام برای محیط ساختن. هر بار لپ‌تاپم روشن می‌شه و پس‌زمینه‌ی زیبا و محشری که بعد از چهل و پنج دقیقه گشتن می‌بینم، یک درجه روشن‌تر می‌شم. آهنگ‌هام برام صرفا نویز نیستند. فیلم‌هایی که می‌بینم برای پر کردن وقت نیستند. کانال‌هایی که تو تلگرام می‌خونم، یا وبلاگ‌های این‌جام، یک تاثیری روم دارند. 
  • حس می‌کنم تلاشم برای مهربون بودن واقعا داره جواب می‌ده. کم‌تر قضاوت می‌کنم و بیش‌تر درک می‌کنم. جالبه که رفتار خارجیم فرقی نکرده، چون جنبه‌ی تهاجمیم معمولا پنهانه و توی خودم می‌ریزم (یا این‌جا غر می‌زنم)، بنابراین سودش داره به خودم (و شما) می‌رسه که از این نظر بیش‌تر در صلحم و کم‌تر از دست دیگران حرص می‌خورم.
۱
مهشاد ام
۲۳ ارديبهشت ۱۷:۵۳

سارا من خیلی از خوندن وبلاگت خوشم میاد. :دی

خوشم میاد از این‌که در حرکتی، تا جایی که ممکنه می‌دونی حدودن چی می‌خوای و مدام و همه‌جانبه داری براش تلاش می‌کنی و آدم منفی‌باف و منفعلی نیستی. می‌دونی، این‌که داری برای خودت یه زندگی انتخاب می‌کنی و می‌سازی از همه‌ی چیزهایی که دوست داری، خیلی بهم حس خوبی می‌ده؛ و از این شباهتی هم که بین خودمون می‌بینم خوشم میاد. :دی یک نمونه‌ش این بخش از حرفات که آهنگ برات نویز نیست، فیلم دیدن یه فعالیت جدیه و خب، منم! منم مثل تو تک‌تک کانال‌هام رو با دقت انتخاب کرده‌م و اثرگذاری هر کدوم رو می‌دونم، وبلاگ‌ها رو با وسواس می‌خونم و خیلی چیزهای دیگه.

خلاصه هروقت این‌جا رو باز می‌کنم و می‌بینم پست جدید نوشته‌ی خوشحال می‌شم.

پاسخ :

حالا من یکمم عذاب وجدان دارم همیشه، چون وقت‌هایی که منفی و منفعلم این‌جا نمی‌نویسم، به‌خاطر همین به نظر میاد خیلی فعالم :))) ولی خیلی ممنونم. فکر کنم این وبلاگ باعث شده یادم بمونه که ادامه بدم.
آره آره، منم خوشم میاد از این نظر با آدم‌های شبیه خودم باشم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان