Unknown is king, Your eyes will bring all you need to survive

امروز مجموعا شاید بیست بار با تمام قدرتم زده باشم روی سرم. دوست داشتم دلیلش نفرت از خودم یا جنونم از دست صبا بود، ولی نه خیر، سه روزه یک مگس ولم نمی‌کنه و امروز دیگه کل مدت توی گوشم بود. از طرف دیگه هم روش تحقیق چهره‌ی واقعیش رو آشکار کرد، و من مجبورم در عرض چهار روز یک پروپوزال بنویسم. باورت می‌شه؟ سخت‌ترین قسمتش انتخاب موضوعه. یک بار حنا می‌گفت یکی از گرایش‌های معماری توی فوق لیسانس، معماریه، و منم همچین چیزی برای خودم نیاز دارم. برم جلو و صرفا هر چیز مربوط به فیزیک حذف بشه ولی بقیه بمونند. هنوز کاملا آمادگی انتخاب کردن ندارم. از دیشب به هزاران موضوع فکر کردم، ولی خب، بحث ایران و پروپوزاله و باید یک چیزی باشه که کم‌هزینه باشه، کاربردی باشه، فلان، بیسار. 

خلاصه، مجموع همه‌ی این شرایط باعث شده من برای چند ساعت تارانتینووار به قسمت‌های مختلف خونه خیره بشم. و البته به فایل صوتی ظریف گوش کنم. نمی‌دونم چرا این‌قدر برام جالبه، ولی چون من سال‌هاست که هیچ خبری گوش نکردم، خیلی در این چند روز با ایران آشنا شدم. دوست دارم بهتون بگم من چقدر عقب بودم از همه چی، ولی هر چی تایپ کردم دیدم واقعا فقط باعث می‌شه به حال نسل جوان تاسف بخورید که این‌قدر بی‌اطلاع‌اند. من وقت‌هایی که باید درس بخونم و دوست ندارم درس بخونم، خیلی به اخبار علاقه‌مند می‌شم. یعنی من از کل وضعیت فعلی بی‌خبرم، مگه این که اتفاق بزرگی بوده که برام واقعا مهم بوده، یا این که وقتی اتفاق افتاده من یک درسی داشتم که ازش فرار می‌کردم. مثلا من هنوز دی 96 یادمه، اونم چون کنکور داشتم و هم‌کلاسی‌هام هم کنکور داشتند طبعا و ما می‌نشستیم با هم بحث و بررسی می‌کردیم در حین procrastination.

حتی پایتون نمی‌تونم کار کنم، چون به یک مسئله‌ی سخت رسیدم و توی اون مرحله‌ی عزاداری‌ام هنوز. دوست دارم یک فیلم زیبا ببینم. دوست دارم با یک نفر حضوری حرف بزنم. این دو تا دقیقا تنها کارهایی‌اند که در حال حاضر دوست دارم. البته دوست هم داشتم این‌جا بنویسم. نمی‌دونم، این وبلاگ تنها جاییه که از خودم دوست دارم بخونم و یادم می‌مونه وجود داره. مثلا ابدا امکان نداره برم چیزهایی که توی تلگرام نوشتم، بخونم. به‌خاطر همین دوست دارم جریان روزها این‌جا باشه. مخصوصا روزهای زیبا. این عکس اول هم مال امروزه. درسته که همچنان موضوعی انتخاب نکردم و بهش نزدیک هم نیستم، ولی همچنان روز زیباییه.

می‌دونی، خیلی عجیبه که من از خوشحال بودن می‌ترسم و هر لحظه‌اش حس می‌کنم حقم نیست خوشحال باشم. کلا مثل این که راه حل پذیرفته برای بزرگسالی اینه که هر چقدر غمگین باشی مهم نیست، ولی امیدوار نباش و شبیه احمق‌ها به نظر نیا. از وقتی متوجه این موضوع شدم، خیلی جاها می‌بینمش. خب من مشکلی ندارم شبیه احمق‌ها به نظر بیام. عوضش تمام چیزی که هدایتم می‌کنه، ترسم نیست.

۵
//][//-/ ..
۱۰ ارديبهشت ۱۸:۱۱

اگر خواستی بعد از اینکه فشار پروپوزال برداشته شد روی مسئله‌ی پایتان با هم کار کنیم خبرم کن :) میتوانیم یک وقتی که برای هر دو مناسب باشد تصویری زنگ بزنیم و رویش کار کنیم. فقط و فقط اگر دوست داری. اصلا و ابدا ناراحت نمیشم اگر رد کنی. من تعارف یادم رفته اصلا :) 

پاسخ :

آه الهه، ممنونم، این واقعا پیشنهاد قشنگیه. در واقع من خیلی دوست دارم با یک نفر (یا کلا گروهی) توی پایتون کار کنم، چون حس می‌کنم خیلی بد کد می‌زنم و دوست دارم راه‌هایی که به ذهن بقیه می‌رسه ببینم. ولی، در مورد این مسئله، واقعا مسئله‌ی سختی نیست، فقط چون توی موضوع جدیدیه، من ازش می‌ترسم. اگه وقت گذاشتم و نشد، بهت می‌گم حتما. ولی نظرت رو درباره‌ی اولین چیزی که گفتم بگو.

و توی کامنت بعدی، مائده باهات کار داره :)))
مائده ‌‌‌‌‌‌‌
۱۰ ارديبهشت ۱۹:۵۷

سارا موضوع پروپوزال احتمالاً اواخر شب، یه تایمی که داری بیهوده تو سایت‌های صرفاً جالب پرسه میزنی بهت الهام میشه :دی


به Elaha: می‌دونستی قرار بود به من ایمیل بزنی ولی یادت رفت؟ D:

پاسخ :

ساعت هشت و نیم شب یک موضوع پیدا کردم :)))
میم _
۱۰ ارديبهشت ۲۰:۵۶

من هم دوست دارم احمق به نظر بیام ولی خیلی عاقله شدم و این هیچ خوب نیست.

اون احمقیت سالهای راهنمایی و دبیرستان به مراتب بهتر بود.

پاسخ :

شاید فقط مدل احمق بودن بزرگسالی رو پیدا نکردیم. شاید از اون خوشت بیاد :))
//][//-/ ..
۱۲ ارديبهشت ۱۸:۳۲

احتمالا پروپوزال را تا حالا نوشتی و تمام شده. پروپوزال نوشتن کار راحتی نیست و یکی از چیزهای مهمی که در دوره دکترا قرار است یاد بگیریم همین طرح کردن پروژه‌های تحقیقاتی و نوشتن پروپوزال است. به خودت سخت نگیر. من هیچ درک عمیقی از رشته‌ات ندارم و نمی‌دانم این پروپوزال برای چی است. برای خالی نبودن عریضه یک پیشنهادی میکنم ولی نمی‌دانم مفید باشد. اگر میخواهی موضوع تحقیقی را انتخاب کنی و باید خیلی هزینه بردار نباشد، از داده‌های public تجربه‌های بقیه استفاده کن. مثلا کسی علایم حیاتی مریض‌ها را بعد از مصرف داروی سرماخوردگی تا ۱ ماه ثبت کرده و بعد رابطه بین این دارو و تب ِبیمارها را سنجیده. تو راه جدیدی برای نگاه کردن به این داده‌ها را پیدا کن. آیا ارتباطی بین دارو و فشارخون است؟ آیا ارتباطی بین سرماخوردگی و تغییر وزن است؟ 

پاسخ :

نه الهه :)) ولی موضوعش رو انتخاب کردم و تحقیق کردم. درباره‌ی درمان سرطانه :) پروپوزال قرار نیست اجرا بشه، فقط باید بنویسم که یاد بگیرم :)) و آره، ما از این کارها توی ایران خیلی می‌کنیم، چون امکانات و بودجه به‌شدت محدوده :)))
//][//-/ ..
۱۲ ارديبهشت ۱۸:۳۲

@مائده: ببخشید. یادم رفت. به زودترین فرصت می‌فرستم. 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان