Let them be them, let us be us

می‌دونی، تصوری که من از خودم داشتم، اینه که در مقابل ضربه‌ها، فرد مقاومیم. یعنی خب، من یک دختر بودم در قدم اول. از نظر برخی افراد من هوش کافی ندارم به خاطر دختر بودن، و در قدم دوم تمام چیزهای ظاهری بود. تمام «چقدررر لاغری»ها، و در قدم سوم، این که از یک دختر خوشم میومد؛ تمام جملات، با زیرساخت «دوجنس‌گراها حتی از هم‌جنس‌گراها پست‌ترند.» هیچ‌کدومشون خیلی من رو اذیت نکرد؛ بنابراین از بقیه هم توقع داشتم که از این که به افرادی که اضافه وزن دارند، توهین‌های مستقیم و غیر مستقیم می‌شه، ناراحت نشند.

نکته‌ی مهمی که بهش توجه نکرده بودم، این بود که خب، تمام چیزهایی که من به خاطرشون خودم رو مقاوم می‌دونستم، از طرف افرادی بود که توی ذهن من بی‌اهمیت‌ترین افراد و احمق‌ترینشون بودند. (به جز تمام چیزهای راجع به بدنم، که ممکن بود اصلا شوخی باشند و واقعا منظور خاصی پشتشون نباشه و اتفاقا همین هم من رو بیش‌تر از همه اذیت کرد.)

ولی یک بار بود که فکر می‌کنم ۱۶ سالم بود، و توی قطار بودیم، و به مامانم گفتم که از ابروهام خیلی خوشم میاد. و مامانم گفت که به نظرش ابروهای صبا کمونی‌تر و قشنگ‌ترند. من واقعا جدی نگرفتم، ناراحت نشدم و همچنان هم نیستم. ولی تا حالا نشده که با خودم فکر کنم که ابروهام قشنگند و بعدش یاد اون نیفتم، و بعدش هم فکر نکرده باشم که «نه، معمولی‌اند دیگه.»

یعنی می‌فهمی، یک چیز واقعا کوچک، که سال‌ها قبل هم بوده، هنوز این‌طوری توی ذهن من مونده. چطور می‌تونم توقع داشته باشم افرادی که اضافه وزن دارند، بی‌خیال نظرات هر روزه‌ی مردم و رسانه باشند؟

۵
ف. میم
۲۱ فروردين ۰۰:۵۰

سلام پری. نمی‌دونم واقعن این اسمت هست یا نه. ولی من فکر می‌کنم این اسم ممکنه بهت بیاد. :)

من اضافه وزن دارم خیلی وقته. از وقتی این مساله برام بغرنج شد که مدام مقایسه‌م کردن، و ازم توی جمع و جلوی افراد دیگه ازم پرسیدن چند کیلویی و این‌ها. می‌دونم این چیزها از طرف آدم‌های احمقی بود ولی واقعن به من آسیب زد. تا مدت‌ها من نمی‌تونستم ظاهرم رو بپذیرم و باهاش کنار بیام تا بتونم اگر دوست داشتم و توی قدم‌های بعدی تغییرش بدم. 

اما الان توی قدم بعدی ام. مداوم ورزش می‌کنم و این از طرف من یه عمل ارادی و وابسته به خودمه. یعنی می‌بینم که ورزش حالم رو خوب می‌کنه و باعث می‌شه خلاقانه فکر کنم و سلامت‌تر هم باشم‌ پس انجامش می‌دم نه به خاطر حرف یا خواسته‌های دیگران. 

می‌دونی نوشتن در باره‌ی این چیزا خوبه. هم ممکنه به کسی یا کسایی آگاهی بده که این کارشون غلطه و هم این که اگر تو مسیر درست باشه و مثلن سمت خود سرزنشی نره به آدم کمک می‌کنه ازشون بهتر عبور کنه. 

پاسخ :

نه :) اسم واقعی من سارائه :)
آره، الان خیلی می‌فهمم. و واقعا خوشحالم که بهتر شدی.
و البته منظور من توی این پست فقط اضافه وزن نبود؛ تمام چیزهای ظاهری که مردم خوششون میاد که مسخره کنند.
و آره، به نظر من هم می‌تونه مفید باشه، برای من این جنبه‌اش خوب بود که واقعا یک لحظه درک کردم که دیگرانی که ظاهرشون با نرم جامعه فرق داره، چه حسی دارند.
| Avonlea |
۲۱ فروردين ۱۹:۴۷

سارا، من یه بار توی کانال نوشته بودم که فقط یه بار یه نفر بهم گفت دستات بزرگن. و حتا برای اینکه ناراحت نشم ادامه ی حرفش این بود "و البته قشنگ". ولی من همه ش یادش میفتم از اون به بعد. وقتی توی عکسا دستم پیداست یا وقتی لاک میزنم و کسی بهش اشاره ای میکنه.

واقعن این حرفا تاثیر زیادی رو ذهن آدم دارن.

پاسخ :

اوه، آره، دقیقا همین حرف‌های واقعا کوچک :)) و می‌دونی، نکته‌ی ترسناکش اینه که من اصلا مطمئن نیستم که این‌قدر تا حالا به حرف‌ها و تعاریفم دقت کرده باشم.
| Avonlea |
۲۱ فروردين ۱۹:۵۴

و البته برای اینکه از نظر بقیه انسانی با مشکلات کوچیک بنظر نیام، من از کودکی تا الان بابت وزنم زیاد جاج شدم. یعنی مهدی یه خاطره ای داره که میگه هیچکس تو رو بغل نمیکرد چون خیلی سنگین بودی :))) این فقط یه مثال بود از اینکه کوچیک ترین حرفا چقدر بزرگن. با تشکر :))

پاسخ :

نه واقعا :)) ابروها خیلی کوچک‌ترند :)) من بیش‌تر قضاوت می‌شم :)) مهدی به نظر میاد که خدای این حرف‌هاست ولی :))
ملیکا
۲۱ فروردين ۲۰:۲۹

می‌دونی خیلی خوبه اگه این توی جامعه جا بیفته که سلیقه هر آدمی هر چی که هست، می‌تونه برای خودش نگهش داره یا مثلا پارتنرش رو همون‌طور انتخاب کنه(از اول نه اینکه بعدا به زور بخواد تغییرش بده) و خب هیچ اشکالی هم نداره. ولی باز هم نمی‌دونم چرا این اصرار به تحمیل سلیقه هست. یا حتی اینکه برعکسش که مدام میگن همه آدم‌ها خوشگلن و اینا هم درست نیست به نظرم. خب واضحه که در نهایت یک نفر خوشگل‌تره و از نظر من یا هر کس دیگه، همه خوشگل نیستند و این اصلا مهم نیست. مهم اینه که آدم‌ها بر اساس این چیزها تعریف نشند.

خود من سال‌ها با خودم کنار نمی‌اومدم چون توی مدرسه مدام بهم گفته میشد که چقدررر لااااغرم. هر بار که ناراحت میشدم حتی براشون مهم نبود و ادامه میدادن چون به نظرشون من ضعیف بودم و به زودی میمردم. اگه هم براشون توضیح میدادم که لاغری من ژنتیکیه میگفتن نه تو غذا نمی‌خوری. غذا بخور. :))))

خب نهایتا من بزرگ شدم و با خودم کنار اومدم. ولی هنوز ناراحتم که اون سال‌ها وقتی میرفتم بیرون دلم میخواست خودم رو زیر چند لایه لباس پوشیدن قایم کنم.

پاسخ :

می‌دونی، به نظر این که انسان سلیقه‌ی خودش رو برای خودش نگه داره، مخصوصا برای ویژگی‌های ظاهری خیلی مهمه به نظرم. یعنی چیزهای منفی رو نگی. چون انسان دیگه چندتا بدن داره؟ یا چرا باید به خاطر حرفی که تو یک ثانیه مشغولش شدی، چند سال درگیر باشه؟ این که همه خوشگلند، به نظر من حرف خوبیه، ولی خب، در واقع زیبایی کلا سلیقه‌ایه. 
حالا می‌دونی، موضوع اصلی در واقع لاغری نیست، و flat بودنه که همه بهش گیر می‌دند :)) ولی حیای همیشگی من مانع از این شد که توی پست بگم :))
فاطمه .ح
۰۱ ارديبهشت ۰۰:۲۷

من الآن باید بخوابم ولی ترجیح دادم پست‌های تو رو بخونم به‌جاش.

با خوندن نظری که گفت تو بچگی بغلش نمی‌کردن، یاد این خاطرۀ مشابه افتادم از خودم: از بچگی تا راهنمایی خیلی تپل بودم. یه بار رفتیم خونۀ دخترداییم. اونجا یکی اومد یه دختر بچه رو بغل کرد و تو هوا بالا پایین کرد و از این کارا. من ناخودآگاه حس اینو داشتم که «پس من نفر بعدی‌ام». اصلاً نمی‌دونم چرا همچین فکری کردم. بچه بودم دیگه... بعد همینجوری داشتم به اون‌ها نگاه می‌کردم تا اینکه اونو گذاشت پایین. و بعد به من نگاه کرد و بعد تصمیم گرفت که نمی‌تونه منو بغل کنه اون‌مدلی. سعی کرد با شوخی و خجالت مطرح کنه.

بنظرم مقصر نبود اون فرد و لابد براش سخت بوده بغل کردنِ من

ولی خب هنوز گاهی یادم میاد اون صحنه.

پاسخ :

آره، می‌فهمم، این صحنه‌ها خیلی توی ذهن فرد می‌مونند. من یک صحنه‌ای که از کودکی‌م یادم میاد، اینه که فکر کنم کلاس پنجم بودم و قدم بلند بود و داشتم سرسره‌بازی می‌کردم، و وقتی از سرسره سر خوردم، پاهام، خیلی با ملایمت، به یک بچه‌ی کوچک (مثلا پنج ساله) خورد و مامانش بهم گفت که «تو با این قدت که نباید سرسره‌بازی بازی کنی.» :))) چیز مهمی نبود، ولی برای من کلاس پنجمی ناراحت‌کننده بود.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان