بیاین برای من تعریف کنین که چه خبر. (پیشنهادهایی برای چگونگی فرار کردن از خواب، به انسانهای غمگینی که فردا هشت صبح کلاس ریاضیات مهندسی دارند). (و ارائه میکروبشون رو آماده نکردند).
بیاین برای من تعریف کنین که چه خبر. (پیشنهادهایی برای چگونگی فرار کردن از خواب، به انسانهای غمگینی که فردا هشت صبح کلاس ریاضیات مهندسی دارند). (و ارائه میکروبشون رو آماده نکردند).
منم تمرینات فیزیک فردا رو آماده نکردم و هیچی برای میانترم شیمی هفته بعد نخوندم -_-
میتونی به این فکر کنی که ما فردا صبح با دکتر رکنی عزیز کلاس داریم و قطعا حالت بهتر میشه:)))
آنفولانزا گرفتم؛ دیروز کللل روز سرم داشت میترکید، شب که داشتیم میرفتیم دکتر از درد گریهم گرفته بود و یه لحظه تو دلم گفتم خدایا نمیخوام بمیرم من :))) زندگی رو دوست دارم. به هر حال تب داشتم و هذیون میگفتم.
ریاضیات مهندسی که میگذره به هر حال، ارائه میکروب رو هم یه کاریش میکنی دیگه هوم؟
من هی اومدم به این مسئله که «چه خبر واقعاً» فکر کردم، ولی چون به نتیجهای نرسیدم متأسفانه مجبور شدم ساکت بمونم.
ربدوشامبر خریدم، جزو اخبار حساب میشه؟ و تیای شدم. گمونم البته، چون استاد همچنان جواب ایمیل منو نمیده. :)) از دفتر سفارت هم ایمیل زدن که یه عکس دیگه بفرست، این مال ده قرن پیشه قبول نیست، میخواستم فحششون بدم. کلاً این روزها هرچیزی که به رفتن پول منجر شه فحش میخوره. متأسفانه چیزهایی که به اومدنش هم منجر میشه، چون حاصل ساعتها نشستن در دفتر و خیره شدن به مانیتوره -و خلاصهش کنم، «نوشتن» نیست- مجدد فحش میخوره. واقعاً دلم نمیخواد برم سر کار، ولی میبینم چارهی دیگهای هم ندارم. کی فکرشو میکرد پول انقدر مهم باشه؟ :)) (هرچند صادق باشیم معضل اصلی نه پول، که اقامت کذاییه.)
تو چه خبر؟
اومدم ذکر کنم تیای شدم، میزان درکم ازش تقریباً اندازهی درک تو از ریاضی مهندسیه و بذار یه اعترافی بکنم: من هروقت زندگی برام به عنوان مهندسی که باید از الکترونیک، مکانیک و انواع برنامهنویسی سر در بیاره سخت میشه، فکر میکنم آدمایی مثل تو وجود دارن که هم باید مصائب مهندسی رو تحمل کنن، هم پزشکی، و تازه روز هم ندارن که بیان بهشون بگن روزت مبارک.