که من احساسی رو به وجود بیارم، حتی وقتی نیستم

وقتی The Fault in Our Stars رو دیدم، کلاس دوم دبیرستان بودم فک کنم. در هر صورت کلا درکی نداشتم که چرا آگوست از فراموش شدن می‌ترسه. الان ولی، کاملا درک می‌کنم. یکی از بزرگ‌ترین چیزایی که می‌خوام، اینه که بودن و نبودن‌م برای افراد تو زندگیم فرق داشته باشه. می‌دونی، نه به صرف این که من دوستشون، خواهرشون، دخترشون، یا هر چی دیگه‌شون هستم. چون من خودمم؛ از غلط‌گیر استفاده نمی‌کنم و هر وقت اشتباه می‌نویسم، یک مستطیل دورش می‌کشم و رنگ می‌کنم، دوست دارم بخندم و زیاد بخندم، این که به نظر بعضی‌ها، بامزه‌ام، این که موهام گاهی فرهای زیبایی داره.

مثلا به فرزانه می‌گفتم خیلی ناراحتم، چون حس می‌کنم بودن و نبودنم برای پگاه خیلی فرقی نداره، و بعد که از خوابگاه رفتم، یه روز تلگرامم رو باز کردم و دیدم هیجده تا پیام فرستاده و کلی اتفاق گفته، و هی پیام می‌داد و همه چی رو می‌گفت. و من خیلی خوشحال بودم. عزیزم، من بی‌نهایت خوشحال بودم چون پگاه به ندرت برای کسی جز خانواده‌اش پیام می‌فرسته.

پ.ن: یه بار تو اتاق بحث بود که من چرا انقدر توی خواب حرف می‌زنم (نکات جالبی که شما بعد از هجده سال زندگی، درباره‌ی خودتون، می‌فهمید) در نهایت زینب گفتش با توجه به این چند واحد روانشناسی خونده، شاید خوب باشه که بیام با یک نفر درباره‌ی اتفاقات روزمره‌ام حرف بزنم، بعد شروع کردم به حساب و کتاب، دیدم من وقتی از دانشگاه میان، تک تک اتفاقات رو برای پگاه می‌گم، قبل از خواب تک تک اتفاقات به علاوه تمام افکاری تو زندگی‌م داشتم به فرزانه می‌گم، هر دو سه روز هم برای مامانم جمع‌بندی ارائه می‌دم، ینی واقعا چطور هنوز موقع خواب هم احساس نیاز می‌کنم که واسه نفر توضیح بدم چی شده؟

پ.ن.ن: دیشب خواب دیدم یه مردم که یه دختربچه مبتلا به آلزایمر داره، و یه جاییش خواب خیلی بهو عجیب می‌شه (چون تا حالاش که کاملا نرمال بود) ینی این شکلی که من می‌بینم که دختر زیبام داره به یه چیزی احساسات نشون می‌ده و مثه این که بیماریش اقتضا می‌کنه که نمی‌تونه احساساتی نشون بده و از یه جایی به بعد، دختره شروع می‌کنه جیغ زدن، قشنگ ده ثانیه جیغ می‌زنه و من قشنگ صدای جیغ رو تو گوشم می‌شنیدم، و یادمه که با خودم فک کردم که «من تو خواب هم نمی‌تونم زندگی آرومی داشته باشم؟» و بعدشم بیدار شدم. بعد از خواب از قبل از خواب به مراتب خسته‌تر بودم.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان