454

چند روزه که دارم به این فک می‌کنم که چقدررررر دوست دارم روابط اجتماعی گسترده‌ای داشته باشم، با سرایدار دانشکده مون حرف بزنم و نترسم از این که اصولاً جواب نمی‌ده، با مسئول آموزش‌مون حرف بزنم، و بیش‌تر راجع به بیرجند بگم، با دخترخاله و پسرخاله ام برم سینما، با بچه‌های زیست حرف بزنم و هی خدا خدا نکنم که نباشند و من مجبور نباشم سلام کنم، با افراد موجود در خوابگاه، حرف بزنم و فقط نگم «سلام، چطوری؟» و بعد منتظر پاسخ نمونم، با بچه‌های دبیرستان در ارتباط باشم، بزرگ که شدم و خونه که داشتم، با همسایه‌هامون حرف بزنم راجع به چیزای مختلف. با بچه‌های سال بالایی‌مون حرف بزنم و هر بار می‌بینمشون شش ساعت فقط برای سلام کردن تلاش نکنم.

ینی حتی الان که دارم راجع بهش حرف می‌زنم، قلبم پر از شوق می‌شه. یا مثلا داشتم به فرزانه می‌گفتم خیلی دوست داشتم کانال داشتم یا مثلاً تو اینستام پست می‌ذاشتم. چون اون موقعی که کانال داشتم خیلی قربون صدقه‌ام می‌رفتند، من خیلی دلم تنگ شده واسه این که فرد غریبه‌ای قربون صدقه‌ام بره، واقعا این‌جا هیچ‌کس قربون‌صدقه‌ام نمی‌ره. ولی می‌دونم که اگه بخوام توی کانال هم بنویسم، در نهایت بازم خسته می‌شم. ولی اینستا چیز مناسبی به نظر میاد. من دنبال تریبون‌های مختلفی می‌کردم که عکس گیاه حشره‌خواری که تو کشت بافت، درست کردم و بی‌نهایت خوشگله و بی‌نهایت دوسش دارم به بقیه نشون بدم.

یا نمی‌دونم، دوست دارم موهام رو خیلی بلند کنم (موهای من وقتی بلند می‌شه زیاد می‌ریزه و در نتیجه زیاد نمی‌تونم بلندش کنم و همیشه تقریبا کوتاهه) و گوشم رو سوراخ کنم و گوشواره‌هایی که شکل دونه‌ی برفند بذارم و لباس های کهکشانی و ستاره‌ای و اینا بپوشم.

نمی‌دونم دقیقا متوجه هستین که دارم چی می‌گم یا نه. بلند کردن مو یا ارتباطات اجتماعی مناسب داشتن و یا خیلی چیزای دیگه که یادم نمیاد، چیزایین که من فک نمی‌کنم تواناییشون رو داشته باشم ولی علاقه‌ی خیلی زیادی دارم. و می‌خوام امتحان‌شون کنم. می‌خوام یه کاری برای خودم انجام بدم. و می‌خوام نشون بدم برای خودم مهمم.

۶
آرزو ﴿ッ﴾
۲۳ خرداد ۱۴:۱۳
می‌شه لطفا اگه تصمیمت برای اینستا (یا کانال) قطعی شد و مشکلی نداشتی آی‌دی‌ت رو به منم بدی؟
البته امیدوارم منم تا اون روز بر این ترسم غلبه کرده باشم که نمی‌خوام دوستان مجازی‌م، دوستانِ واقعی‌ یا خودِ واقعی‌م رو بشناسن و برعکس!

پاسخ :

اوه، آره، حتما :)
چرا خب؟
من تجربه‌اش رو زیاد داشتم، واقعا می‌تونه خوب باشه
آرزو ﴿ッ﴾
۲۴ خرداد ۰۰:۴۲
دقیق نمی‌دونم واقعا ولی فکر می‌کنم بخشی‌ش به خاطر اینه که هر کس با نسخۀ متفاوتی از من آشنایی داره. و اگه همۀ آشنایان، تو یه محیط عمومی با من و همدیگه ارتباط داشته باشن، من دیگه نمی‌تونم همون‌طوری رفتار کنم که قبلا با اون فرد خاص می‌کردم. رفتارم تحت تاثیر بودن بقیه هم قرار می‌گیره. و انگار خودم نیستم.

پاسخ :

خیلی قابل درکه.
من نمی‌تونم افراد واقعی رو با خود مجازی‌م آشنا کنم، ولی افراد مجازی رو چرا، ولی خب، واقعا عذاب‌آوره گاهی
نیلو فر
۲۴ خرداد ۱۱:۰۹
من با فکر کردن به اون شرایط، دچار پارادوکس میشم. هم برام جالبه و هم ازش متنفرم. من آدمش نیستم ولی دیدن اون ویژگی توی بقیه برام جذابه.
یهو نمیشه به همچین آدمی تبدیل شد. امتحان کردم. حال آدم بد میشه از اون ناسازگاری غیرقابل تحمل. من یکی که اصلاً نمی‌تونم در معرض ارتباطات مداوم قرار بگیرم.
دیر شده برای همچین تغییراتی. شخصیتم هزار ساله که شکل گرفته. غارنشین شدم و از این غارنشینی به حدّ کافی کیفورم. :)

پاسخ :

می‌دونی، اشخاصی که این طورین، اکثرا واقعا برای دوستی عمیق نامناسبند.
من نمی‌خوام این طوری بشم، نمی‌خوام جزو افراد پر از ارتباطات سطحی قرار بگیرم، صرفا می‌خوام بهتر بشم.
ولی خب، می‌فهمم چی می‌گی کاملا.
بنیامین بیضایی
۲۴ خرداد ۱۸:۰۶
من هیچ وقت نتونستم ارتباط گسترده داشته باشم! شاید مشکل من خیلی حاد تر باشه حتی... من مقابل جمع های بزرگ خوبم و راحت ارتباط میگیرم مثلا مجری میشم یا چیزی ارائه میدم اکثرا هم میپسندن و منم حالم خوبه ولی تو جمع های خانوادگی و یا جمع های کوچیک دوستانه خیلی بدم.. اصلا نمیتونم ارتباط بگیریم مثلا اینطوریم که: الان همه باید با هم صحبت کنن یا چند نفر با هم و چند نفر دیگه با هم؟! و یا رسم و رسوم های خداحافظی و سلام و اگه یه جمع آشنا دیگه رو تو خیابون دیدیم باید چه عکس العملی نشون بدیم و یا کی باید الان حساب کنه و... خیلی مشکل زیاد داره! ملت چطوری هندل میکنن؟ 
چالش جالبیه به نظرم اگه این کار رو کنی تقریبا داری سبک زندگیت رو عوض میکنی! من خودم فکر نکنم هرگز امتحانش کنم ولی... اینکه دوستی داشته باشم که حتی نمیدونم فامیلیش چیه و با ایمیل با هم در ارتباطیم خیلی برام لذت بخش تره! _اوه چقدر طولانی شد :/

پاسخ :

من هم. برم روی سن یا هر چی، راحت می‌تونم حرف بزنم، ولی رو در رو، چشمام ممکنه بسوزه، مجبورم به بینی طرف نگاه کنم چون گاهی اوقات eye contact نمی‌تونم برقرار کنم، نمی‌دونم با اعضای بدنم چی کار کنم، نمی‌دونم در جواب تعارفات چی بگم. 
ینی گاهی واقعا از خودم در گذشته تشکر می‌کنم که اومد خوابگاه. وضعیتم خیلی بهتر شد از این لحاظ
و نمی‌دونم که تغییر بزرگیه یا نه، ولی می‌دونم واقعا قراره سخت باشه.
نیلو فر
۲۴ خرداد ۲۱:۳۵
اوهوم درسته، متوجهم. :)
آدم دلش می‌خواد گاهی ارتباط مثبت بیشتری داشته باشه.
من از اون بخش حرف زدن با غریبه‌ها _غریبه‌های واقعاً غریبه، کسایی که ممکنه یا دیگه نبینی یا چند وقت یه بار ببینی‌شون، مثل راننده تاکسی، فروشنده و... نه مثلاً همکلاسی‌ها_ بیشتر خوشم میاد و هر از گاهی پیش بیاد باهاش مشکلی ندارم. ترجیح میدم ارتباط خوب و مثبتم با آدمهای دیگه اینجوری باشه، تا درگیر شدن توی روابط دائمی و جدی بیشتر.
برای منی که گوشه‌نشینی رو دوست دارم، قاطی شدن زیاد با آدما و داشتن دوستای بیشتر، بعد از یه مدت عذاب‌آور خواهد شد، چون آدما معمولاً درک نمی‌کنن که تو گاهی دلت می‌خواد نباشی و معمولاً دچار سوء تفاهم میشن و انتظارات غیرمنطقی دارن به واسطه‌ی به وجود اومدن اون رابطه. من تحمل برآورده کردن اون انتظارات رو ندارم که گویا وظیفه هم تلقی میشن.
برای همین از وضعیت فعلی‌ام و داشتن روابط خیلی محدود _اگر چه گاهی آدم خیلی احساس تنهایی می‌کنه_ راضی‌ام.
امیدوارم شما هم به وضعیت دلخواهتون برسید. :)
چند وقت پیش توی سایت ترجمان، یه مقاله خوندم که می‌گفت آدما معمولاً بعد از سی‌سالگی دیگه دوستی عمیق و موندگاری نمی‌تونن داشته باشن و هر دوستی درست درمون و موندگارشون، تا قبل از این زمان شکل گرفته. توی مدرسه، توی دانشگاه. بعد از اون، دیگه دوستی‌ها سطحی و موقتی خواهند بود.
نمی‌دونم شما چند سالتونه، ولی گمونم هنوز فرصت دارید توشه‌ی باکیفتی جمع کنید برای دوره‌های بعد. :)

پاسخ :

من از دوست‌های معمولی زیاد، مخصوصا الان، خیلی استقبال می‌کنم. ولی از دوست‌های صمیمی زیاد، تقریبا هیچ‌وقت، هیچ استقبالی نمی‌کنم دقیقا. چون خسته می‌شم کاملا.
و آره، من الان حتی هیجده سالمه، ولی واقعا می‌تونم این رو ببینم که دوست‌های دانشگاه هیچ‌وقت به دبیرستان نمی‌رسند از لحاظ صمیمیت و از خیلی لحاظ‌ دیگه
نیلو فر
۲۶ خرداد ۰۱:۱۶
درسته.
دوستهای خوب فعلی‌تون رو دو دستی بچسبید که دیگه احتمالاً تکرار نمیشن.
همیشه فرصت ایجاد دوستی‌های معمولی هست.

پاسخ :

هومم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان