يكشنبه ۶ فروردين ۹۶
نیمه شبه.
من قبلن گفتم من با روز رابطه ی بهتری دارم و متعلق به روزم.ولی مثه این که نیمه شب هم علاقه خاصی به من داره.
من اینجا , توی آشپزخونه , نشستم.آهنگ تم Downtown Abbey تو گوشمه و تازه تصمیم گرفتم کتابام و فیلمام و آهنگای قبلیم رو بزارم کنار / بریزم دور و دوباره شروع کنم.آهنگای جدید , فیلمای جدید و کتابای جدید.
توی زمستون من پنهان میشم تو چیزایی که دوس دارم.چون شرایط سخت تر از اونیه که بخوام بازم ریسک کنم. بهار , من شجاع تر میشم. دیگه خطری نیست. می تونم هر کاری دوس دارم بکنم.
می خوام آتش بدون دود بخونم , بازی تاج و تخت رو بعد از سال ها ادامه بدم , تقریبا وسط Death Note عم و تا آخر تعطیلات تمومش می کنم. Sing Street رو ببینم.
خوشبخت نیستم؟