چرا انقدر روزای تعطیل آروم ـو دوس دارم؟(قسمت 1)

اون چند روز تعطیلی ای که یه هفته پیش بود ، من کلا روی این گذروندم ... صبحا کلا از ساعت ده تا دو همین طوری بود.می نشستم اونجا ، خودمو توی یه پتوی صورتی کمرنگ نازک می پیچوندم ، میزاشتم که آهنگای بردی با صدای بلند پخش بشن و همزمان تست های زیست ـو می زدم.

دلم برای آرامش اون سه روز تنگ شده.


sunlight


اینجا زیرزمینه و خب منم می دونم که اصولا زیرزمین ـا باید تاریک باشن ولی خب ، فک کنم زیرزمین ما جادوییه ، البته بابا معتقده که این نور به خاطر پنجره اس.(و نگاه های عاقل اندر سفیهانه ایم میندازه)

بابا بیش از حد منطقی میشه بعضی وقتا.

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.I write, cause I need to
گذشته
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان